فراموش کردم
رتبه کلی: 654


درباره من
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


خــاکـــــــ بـر سـرِ

تـمـامِ ایـن کـلـمـاتــــــــ

اگـر تـو از میانِ تمامشان

نفهمی مـن دلـتـنـگـم ...

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

بی گناهی ...

کم گناهی نیست

در دیوان عشق

یوسف از دامان پاک خود

به زندان رفته است ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دسـتـهـایـم را

مـحـکـم فـشـار بـده

ایـنـجـا خـیـلی هـا

سـر جـدایی مـن و تـو

شرط بـسـتـه انـد ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

من از قبل باخته بودم !

مچ انداختن

بهانه ای بـود ؛

برای گرفتن دوباره ی

دسـت تـــــو ...!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیـر کـرده ای !!!

عقربه ها گیر کرده اند

در گلوی مـن ...

انـگار کـه رد نمیشود

نـه زمــان !!!

نـه آب خــوش !!!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این روزها من

خدای سکوت شده ام

خفقان گرفته ام تا

آرامش اهالی دنیا

خط خطی نشود ...!

اینجا زمین است ...

رسم آدمهایش

عجیب است !!!

اینجا گم که میشوی

بجای اینکه دنبالت بگردن

فراموشت میکنند !

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

امپراطور سکوت (memorizezarifi )    

همسفر

درج شده در تاریخ ۹۵/۰۹/۲۷ ساعت 15:15 بازدید کل: 479 بازدید امروز: 472
 

همسفر

 همسفر

 در این راه طولانی که ما بی خبریم

 و چون باد میگذرد

 بگذار خرده اختلاف هایمان با هم باقی بماند

 خواهش میکنم ! مخواه که یکی شویم ، مطلقا !

 مخواه که هر چه تو دوست داری ، من همان را ، به همان شدت دوست داشته باشم

 و هر چه من دوست دارم ، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد

 مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم

 یک ساز را ، یک کتاب را ، یک طعم را ، یک رنگ را

 و یک شیوه نگاه کردن را

 مخواه که انتخابمان یکی باشد ، سلیقه مان یکی و رویاهامان یکی

 همسفر بودن و هم هدف بودن ، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست ،

 و شبیه شدن دال بر کمال نیست ، بلکه دلیل توقف است !

 عـزیـز مـن

 دو نفر که عاشق اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است ،

 واجب نیست که هر دو صدای کبک ، درخت نارون ، حجاب برفی قله علم کوه ،

 رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند .

 اگر چنین حالتی پیش بیاید ،

 باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی است .

 عشق ، از خود خواهی ها و خود پرستی ها گذشتن است

 اما ، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست  

 من از عشق زمینی حرف میزنم که ارزش آن در « حضور » است

 نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری !

 عـزیـز مـن

 اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست ، بگذار یکی نباشد  

 بگذار در عین وحدت مستقل باشیم  

 بخواه که در عین یکی بودن ، یکی نباشیم  

 بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید  

 بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست ، بحث کنیم

 اما نخواهیم که بحث ، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند  

 بحث ، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل  

 اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست  

 سخن از ذره ذره واقعیت ها و حقیقت های عینی و جاری زندگی است .

 بیا بحث کنیم 

 بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم 

 بیا کلنجار برویم 

 اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم !

 بیا حتی اختلاف های اساسی و اصولی زندگیمان را ،

 در بسیاری از زمینه ها ، تا آنجا که حس میکنیم دوگانگی ،

 شور و حال و زندگی می بخشد

 نه پژمردگی و افسردگی و مرگ ، حفظ کنیم .

 من و تو حق داریم در برابر هم قد علم کنیم

 و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم 

 بی آنکه قصد تحقیر هم را داشته باشیم .

 عـزیـز مـن ! بـیـا مـتـفـاوت بـاشـیـم .

 « بخشی از کتاب چهل نامه ی کوتاه به همسرم اثر مرحوم نادر ابراهیمی »

 

همسفر 2

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۵/۰۹/۲۷ - ۱۵:۱۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)