یه چیزایی رو شنیدم....
یعنی حقیقت داره....
دل تنگ من امشب وصیت داره...
آره عروسیته" اینو خودم میدونم...
امشب میام ،اگه تا اون موقع زنده بمونم...
امشب عروسیته یه تبریک بدهکاری...
خیلی آروم تور صورتتو بده پایین...
دیگه کم کم عروس باید آماده شه...
چقد به صورتت میاد اون آرایشت...
ما هم از همینجا بهتون تبریک میگیم...
عیب نداره اگه پیش همه تحقیر میشیم...
مهم تویی که میدونی من چقد میخوامت...
با من بودی اما یکی دیگه اومد سراغت...
الان خیلی آروم کنارخودش وایسادی...
تو که اول راهیو ، ما ته داستانیم...
با کفشای پاشنه بلندخوشگل سفید...
از پله های سالن داری بالا میری...
چپ و راستت فقط صدای دسته...
میدونم بیادم ،نیستی ،حتی یه لحظه...
اما بیخیالش بلاخره رسمش اینه...
اونکه عاشقشی یروز از دستت میره...
تو هم مثل همه برو خوش باشی خانومی...
دیگه تا آخر زندگی خوشحالی با اون...
آره میدونم امیدی نی به برگشتنت...
انقد حرف دارم، دلم پره از دلهره...
آخه جای خالیشو کی دیگه برام پر کنه...