فراموش کردم
رتبه کلی: 376


درباره من
به نام خدا.
حتی خودمم در شناخت خودم موندم....
یک آدم پر رمز و راز ...

روی پرده خانه کعبه این آیه از قران حک شده که
نَبِّئ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الغَفُــورُ الرَّحِـــیمُ
و من هنوز و تا همیشه به همین یک آیه دلخوشم ...
بندگانم را آگاه کن که من بخشنده مهربانم.
دوست من میترسم که عمر مجال دوباره دیدت را ندهد...
اگر آمدی و نشانی من به گورستان شهر بود...
فقط خوبیهایم را به خاطر آور...
مهدی.ی (meya64 )    

یه داستان اشک اور...

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۸/۳۰ ساعت 00:25 بازدید کل: 264 بازدید امروز: 160
 

دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم ؟


پسر: آره عزیز دلم . . .


دختر: منتظرم میمونی ؟


پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که

از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند و گفت ، منتظرت میمونم عشقم . .


دختر: خیلی دوستت دارم . .


... پسر: عاشقتم عزیزم . .
.
.
بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم

کم داشت ، به هوش می آمد ، به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را

زمزمه کرد و جویای او شد ..


پرستار : آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی . .

دختر: ولی اون کجاست ؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی

گذاشت و رفت؟


پرستار : در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد

رو به او گفت ؛ میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟


دختر: بی درند که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد .. آخه

چرا ؟؟؟؟؟!!


چرا به من کسی چیزی نگفته بود .. بی امان گریه میکرد . .


پرستار: شوخی کردم بابا!! رفته دستشویی الان میادنیشخند

 

 

 

منظورم از اشک آور   اشک خنده بود نه گریه 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۸/۳۰ - ۰۰:۲۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)