بهترينم بازگرد
اي بهترين آرزو! بيا و در كنارم با من براي لحظه اي سكوت كن
بيا و اندكي بيانديش شايد از پس سكوت مبهمم ناگفته هارا بشنوي
بيا و بگذار نگاهت در آئينه ي قلبم نقش بندد و تصوير زلفت كوير سينه ام را جنتي بخشد
بيا و روياي با هم بودن را به حقيقت گره بزن تا از وهم نيامدن و نبودنت رها گردم
بهترينم اي يار!توهمه وجودو احساس من بودي و بس پس گلايه هايت از چيست؟
نازنينم، گرچه با بودنت عاشق و فارغ از خود و بي خود از اين خود نشدم
همچو مجنون به هواي عشق ِ تو سرگشته ي كوه و بيايبان نشدم
گرچه در راه تو اي شيرينم،همچو فرهاد ِ كوه كن همبسترخاك نشدم
ليك سخن من به تو اي جانانم كه آسوده برفتي زبرم چند كلامي بيش نيست:
بهترينم اي يار،من عاشق و ديوانه نبودم اما،دوستت ميداشتم از عمق وجود
آري من تورا دوست ميداشتم چون برايم مثالي از ماه شب يلدا بودي
همچو اختران پُر نور ِ فلك،همچو خورشيد سحر تابنده بر مُلكِ مَلك
توبراي من چو گل شب بو بودي كه جهان گشته ز عطرش مدهوش
همچواين باد صبا كه صداي پرمهرتو را ميرساند بر گوش
زيباي من،مهربانم ،اي يار من تورا دوست ميدارم
همچو بيد مجنوني كه لب ساحل غم نشسته گيسو بر دوش
بازگردبه كنارم ،بازگردو بيا نظاره كن حالم را،
بامهرخود صفا بده جان ِ در تاب و بي تابم را
اي بهترين سودا! من بي تو شكستم، بياببر قلبم را
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۶/۰۹ - ۲۲:۰۴
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.