فراموش کردم
رتبه کلی: 4300


درباره من
علایق:
آب یخ
کلاغ
آّب
چتر
هماهنگی چیزای بی ربط
نهنگ قاتل
بستنی
مامانم
هوای ابری
گرگ
قرمز- بنفش
ورزش: فوتبال
فعالیتها: ورزشی-سیاسی
خوابیدن-خوردن
گشتن تو اینترنت
کتاب: رومان
موسیقی: پاپ-metal
برنامه تلویزیون: pmc
فیلمها: avatar
غذا: نمیدونم
میثم داداشی (meysam374 )    

عشق حقيقي(اگه دلشو ندارین نخونین)

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۲/۰۹ ساعت 14:30 بازدید کل: 327 بازدید امروز: 98
 

يك روز آموزگار از دانش آموزاني كه در كلاس بودند پرسيد آيا مي توانيد راهي غير تكراري براي ابراز عشق ، بيان كنيد؟

برخي از دانش آموزان گفتند بابخشيدن، عشقشان را معنا مي كنند.

برخي «دادن گل و هديه» و«حرف هاي دلنشين» را راه بيان عشق عنوان كردند.

شماري ديگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختي» را راه بيان عشق مي دانند.

در آن بين، پسري برخاست و پيش از اين كه شيوه دلخواه خود را براي ابراز عشق بيان كند، داستان كوتاهي
تعريف كرد:

يك روز زن و شوهر جواني كه هر دو زيست شناس بودند طبق معمول براي تحقيق به جنگل رفتند. آنان وقتي به بالاي تپّه رسيدند درجا ميخكوب شدند.

يك ببر بزرگ، جلوي زن و شوهر ايستاده و به آنان خيره شده بود. شوهر، تفنگ شكاري به همراه نداشت و ديگر راهي براي فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پريده بود و در مقابل ببر، جرأت كوچكترين حركتي نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حركت كرد. همان لحظه، مرد زيست شناس فرياد زنان فرار كرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله
ببر به سمت شوهر دويد و چند دقيقه بعد ضجه هاي مرد جوان به گوش زن رسيد. ببر رفت و زن زنده ماند. داستان به اينجا كه رسيد دانش آموزان شروع كردند به محكوم كردن آن مرد.
راوي اما پرسيد: آيا مي دانيد آن مرد در لحظه هاي آخر زندگي اش چه فرياد مي زد؟

بچه ها حدس زدند حتماً از همسرش معذرت خواسته كه او را تنها گذاشته است!

راوي جواب داد: نه، آخرين حرف مرد اين بود كه « عزيزم، تو بهترين مونسم بودي. از پسرمان خوب مواظبت كن و به او بگو پدرت هميشه عاشقت بود .››

قطره هاي بلورين اشك، صورت راوي را خيس كرده بود كه ادامه داد: همه زيست شناسان مي دانند ببر فقط به كسي حمله مي كند كه حركتي انجام مي دهد و يا فرار مي كند. پدر من در آن لحظه وحشتناك، با فدا كردن جانش پيش مرگ مادرم شد و او را نجات داد. اين صادقانه ترين و بي رياترين ترين راه پدرم براي بيان عشق خود به مادرم و من بود … 

نظر و امتیاز یادتون نره

 

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۲/۰۹ - ۱۴:۳۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (4)