ماند تنها از تو مشتی استخوان سوخته
با پلاک خونی ات ای دیده بان سوخته
درمیان شعله ها گفتند خوش رقصیده ای
ای سیاوش پیشه،ای سرو جوان سوخته
سوختی تا سهمی از روحت بدست آرد بهشت
بعد تو اما منم با این جهان سوخته
روز تشییع تو عالم مملو از عطر تو شد
بر سرم آوار شد هفت آسمان سوخته
نام زیبای تو را هر گاه بر لب می برم
عشق میرقصد تو را توی دهان سوخته
بر بلندای دکل گفتند خوش پیچیده است
باز با یاد تو سوز یک اذان سوخته
خواستم تا راوی یک گوشه از یادت شوم
شعله ور شد شاعرت ای دیده بان سوخته