.
یک پسر مسلمان به خواستگاری دختر مسلمان میرود.
.
دختر:من را میخواهی؟؟؟؟
اگر بلد نباشم خوب غذا بپزم و خوب لباس بشویم باز هم مرا میخواهی؟؟؟
پسر:بلد هستی خدای بزرگ و سبحان را بپرستی بدون اینکه به او شریک قرار دهی؟؟؟
بلد هستی خوب نماز بخوانی و زیبا حجاب کنی؟؟؟
دختر:بله هر لحظه با قلب و جان به یگانگی خدا شهادت میدهم و تنها به او سجده میکنم و بخاطر رضای خدا زیبای هایم را از نامحرمان میپوشانم.
"تنها از او میترسم و بندگی او را میکنم"
.
پسر:با لبخند زیبا و دلنشین گفت:همین برایم کافیست
♥♥♥*"من میخواهم تو نصف دینم باشی نه خدمتکارم"*♥♥♥