مساله یارانه ها و واقعیت زندگی و اجتماع ما ایرانیان نویسنده : حافظ شورچی تحلیلگر مسائل سیاسی
مقدمه
نزدیک به چهار سال است که زندگی خصوصی ، سیاست عمومی و وضعیت فرهنگی و اقتصادی ایرانیان با مساله مهمی به نام "یارانه" گره خورده است و به جرات می توان گفت که این واژه به صورت طنز و جدی یکی از پرکاربردترین مفاهیم بوده است و البته این ویژگی فرهنگ عامه ایرانیان می باشد که در کنار تحلیل های دقیق اقتصادی و اجتماعی هر مساله ، موضوع را به دیده طنز نیز به چالش می کشند. شاید لازم باشد سویه های طنز آمیز و کیفیت و ماهیت لطیفه ها و داستان های فکاهی که درباره مساله یارانه ها درست شده است را در تحلیل علمی مورد بررسی قرار گیرد و این امر به نظر می رسد می تواند به شناخت روان جامعه ایرانی کمک کند . در زیر به نکاتی پیرامون یارانه ها و برخی مسائل آن اشاره خواهم نمود و بدیهی است که به عنوان یک شهروند ایرانی که شاهد تاثیرات مثبت و منفی این طرح بزرگ اقتصادی بوده ام ارائه تحلیلی واقع بینانه و البته با جوهره ی انتقادی را وظیفه خود می دانم و معتقدم که بخشی از وظیفه ملی و شهروندی همه ی ما این است که مسئولانه اوضاع را پیگیری و رصد نماییم و معقولانه به نقادی و اصلاح آن بپردازیم .
1- تامل پیرامون چند مساله
اولین مساله که تحلیل آن ضروری به نظر می رسد به ماهیت اقتصادی دولت در ایران بر میگردد و تحلیل طرح هدفمندی یارانه ها بدون توجه به آن ناتمام و ناقص است . اقتصاد ملی ایران دارای ماهیتی رانتی یا تحصیلدار است و این بدان معناست که دولت با فروش مواد خام به دولت های دیگر منابع مالی و بودجه ای خود را تامین می کند و بیش از تولید و صادرات غیر مواد خام دغدغه فروش و بازاریابی نفت و مواد خام را دارد . در واقع دولت بیش از آنکه یک مدیر تولید بزرگ باشد یک تاجر یا دلال بزرگ است ، به طبع این وضعیت همه نهادها و ارگانهای دولتی بیش از اینکه تولیدکننده باشند مصرف کننده اند و مدیران دولتی هم در واقع مدیران توزیع یا مدیران مصرف اند. توجه به این وضعیت به معنای نادیده گرفتن اقدامات جامعه و دولت ایران به سمت تولید و رواج آن نیست اما اصل واقعیت ماهیت رانتی دولت را نباید فراموش کرد و پیداست که این وضعیت مولود صرف دوره جمهوری اسلامی نیست بلکه میراث تحولات دویست سال گذشته ایران است و فرار از آن هم به زمان و صرف هزینه و نیروی بسیار دارد . با این اوصاف انتظار اجرای "بهینه" طرح هدفمندی یارانه ها آیا انتظار معقولی است ؟
جامعه ایرانی با این تصور که دولت پول نفت را در اختیار دارد و مسئول توزیع آن است دولت را مسئول تمام تحولات اقتصادی و اجتماعی می شناسد و این در حالی است که بخش مهمی از اهداف طرح هدفمندی یارانه ها این است که مردم را قانع سازد که خود باید به مدیریت اقتصادی خود و خانواده خود به ویژه در عرصه هایی چون انرژی بپردازد . از این زاویه می توان گفت که طرح هدفمندی یارانه ها به فرهنگی پشت گرم است که با فرهنگ سیاسی و خصوصی جامعه ایرانی تمایزات فراوانی دارد و گاه در تضاد است .
یکی از برآمدهای تحلیل فرهنگی مساله یارانه ها این است که تحول فرهنگی و اینکه پذیرش سبک نوین زندگی ایرانیان نیازمند زمان و ظهور آگاهی فرهنگی جمعی می باشد ، در واقع طرح هدفمندی یارانه ها صرفا تحولی در اقتصاد ملی نیست بلکه لاجرم فرهنگ ملی را نیز به چالش کشیده است .
2- در ادامه نکته نخست و توجه به مساله فرهنگ و سبک زندگی می توان گفت که یکی از خلاء های اجرای طرح هدفمندی در دو مرحله گذشته عدم توجه و معرفی سبک زندگی و تجارب ملت ها و دولت های موفق دیگر می باشد . تا آنجایی که نگارنده واقف است رسانه ی ملی یا رسانه های مختلف وابسته به دولت برنامه های خاصی را پیرامون تجارب گوناگون جوامع دیگر و سبک زندگی آنها در بهره گیری از انرژی ارائه نکرده اند . بی تردید برای عموم و خصوص ملت ایران نحوه ی استفاده از انرژی های گرمایشی و سرمایشی مردم ژاپن ، آلمان حتی جامعه ای چون ترکیه و چین در مقیاس با ایران جالب و آموزنده خواهد بود که تا کنون اقدام جدی صورت نگرفته است . تصور فرهنگی غالب ما ایرانیان بقای همیشگی منابع انرژی است در حالی که واقعیت آن است که شاید در خوش بینانه ترین حالت ایران حداکثر تا پنجاه سال دیگر صادرکننده انرژی خواهد بود و با وجود معادن و ذخایر موجود تامین نیازهای داخلی هم دشوار خواهد بود . آگاه سازی مردم به این واقعیت می تواند به همراهی همدلانه مردم با دولت منجر شود چرا که مردم ایران نیز همانند همه جوامعبه آینده خود و فرزندانشان به اندازه حال علاقه مند اند .
3- مرحله نخست طرح هدفمندی یارانه ها ثمرات مثبت و منفی خاصی داشت . در این یادداشت تمایلی به ذکر آمار و ارقام مربوط به صرفه جویی یا تورم ناشی از اجرای طرح را که در سیاست ها بیان می گردد را ندارم اما مشاهدات همه ما نشان می دهد که تمایل به مصرف بهینه در امر انرژی و مواد غذایی به ویژه نان افزایش یافته است . تحلیل نگارنده این است که حجم نان و مواد غذایی که پس از قانون یارانه ها دور ریخته می شد و هزینه نگهداری آن بیشتر از خرید آن تمام می شد به میزان 30 تا 50 درصد کاهش یافته است و این دستاورد مبارکی است که تاثیرات خاصی را نیز در حوزه فرهنگ خانوادگی و جمعی به جای خواهد گذاشت . انتظار می رفت و همچنان انتظار می رود که درآمدهای دولت از مجرای این طرح به پویایی تولید داخلی و تسهیل خدمات عمومی بیانجامد که آمارها ومشاهدات سیاسی و اجتماعی همه ما این امر را تایید نمی کند . اگرچه که تحریم های ناعادلانه چند کشور علیه ایران خود به یک مانع جدی جهت اجرای صحیح طرح هدفمندی تبدیل شد اما نباید نقش دعواهای سیاسی و کشمکش های حیدری – نعمتی دولت و مجلس و از همه مهمتر نظام اداری پیچیده دولت را نادیده گرفت و به درستی این دسته عوامل را با عنایتی چون "خود تحریمی" دسته بندی کرده اند . سخن من در این قسمت این است که به نظر می رسد مردم تا اندازه ایی به اختیار یا اجبار سهم خود را در اجرای یارانه ها پذیرفته اند و تاثیرات مثبت و منفی آن آشکار است . اکنون پرسش این است که آیا دولت که مجری و مسئول اصلی این طرح می باشد نیز سهم خود را پذیرفته است و مدیریت درستی را اعمال نموده است ؟ چرا هیچ کارنامه روشن و قابل دفاعی از اختصاص درصد درآمد دولت به امر تولید وجود ندارد؟ چه تعداد کارخانه بزرگ و صنایع کوچک پس از مرحله اول شروع به کار کردند یا به کار خود وسعت بخشیدند ؟دولت چگونه می تواند به نقد شیوهمصرف عمومی آب ، برق و انرژی های دیگر بپردازد درحالی که خود عامل به قوانین خود نوشته نبوده است . برای گذار به وضعیت جدید و تقویت جریان تولید در کشور دولت به مثابه سر جامعه باید بیشترین نقش را داشته باشد و به قول ساموئل هانتینگتون نقش آفرینی آن محسوس باشد .
4- چهارمین نکته پیرامون یارانه ها به اشتباهی مربوط می شود که از تفسیر قانون هدفمندی یارانه ها ناشی می شود . همانگونه که از عنوان واژه یارانه (Subsidy) بر می آید هدف آن یاری رساندن به گروه یا افرادی است تا بتوانند همگام با وضعیت جدید زندگی شرافتمندانه ایی داشته باشند . در واقع نوعی تبعیض مثبت یا عدالت خواهی در نهاد طرخ یارانه (چهبه صورت نقدی یا غیر نقدی ) نهفته است و اکثر محققان اقتصاد اجتماعی نیز بر این امر صحه گذارده اند . اما سخن ما این است که اختصاص یارانه نقدی به همه اقشار مردم حتی مرفهین اشتباهی بود که در دولت پیشین رخ داد ، بدیهی است که طرح هدفمندی یارانه ها به مثابه جراحی بزرگ اقتصاد ایران (به عنوان بزرگترین اقتصاد یارانه گذار به ویژه در بخش انرژی) منجر به نارضایتی بخش هایی از مردم می شد که به "مصرف آسان یا مصرف بی حساب" عادت کرده بودند می شد اما دولت به دلیل تعریف حداکثری که از عدالت عرضه می نمود توان(یا جرات) مقابله و مواجهه با این نارضایتی ها را از خود نشان نداد و این در حالی است که اعطای یارانه نقدی به همه مردم هم خلاف عقل سلیم بوده و هم در تعارض آشکار با متن قانون مصوب مجلس می باشد . دولت باید به گونه ایی جهت گیری نماید که اقشار ضعیف و کمتر برخوردار را مورد توجه قرار دهد و از طرفی دیگر با حمایت از تولید به حفظ توان طبقه متوسط یاری برساند .
نتیجه گیری
مسئله یارانه ها پرتکرار ترین موضوع سه سال گذشته جهان سیاست و اجتماع ایرانی بوده است ، در یادداشت بالا چهارنکته مهم را در این زمینه مورد تامل قرار دادیم و در آینده نیز برخی نکات را پیرامون تحولات مرحله دوم یارانه ها و جامعه ایرانی بیان خواهیم نمود . نگارنده بر این باور است که مرحله اول طرح هدفمندی یارانه ها را نمی توان شکست خورده دانست و بر این اساس دولت جدید را به عدم اجرای آن ترغیب نمود بلکه به دلیل ماهیت اقتصاد ملی دولت در ایران و همچنین فرهنگ و سبک زندگی که به عادت مالوف همه ما تبدیل شده است باید با صبر مدیریت شده این طرح را به مجرایی برای گذار جامعه ایرانی از اقتصاد دولت رانتی به اقتصاد و دولت تولید محور و شفاف تبدیل کنیم . در واقع بیش از آنکه به دنبال طرحی نو در انداختن باشیم یا در پی توقف این طرح بر آییم بهتر است که به اصلاح رویکرد های اشتباه بپردازیم ؛ توجه به تولید و صنایع نو پا ، اعطای یارانه به اقشار ضعیف و هدف ، متنوع کردن درآمد های دولت به ویژه اتکا به درآمد های مالیاتی ، بالا بردن صادرات غیر نفتی و از همه این موارد مهم تر تلاش جهت آگاه سازی ملی و اصلاح الگوها و فرهنگ مصرف باید به مثابه اصول اصلی و راهنما مورد توجه قرار گیرد .