فراموش کردم
رتبه کلی: 7209


درباره من
vatan-abdi (miane-a )    

رهگذر

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۷/۲۹ ساعت 09:52 بازدید کل: 139 بازدید امروز: 128
 
 
 
یکی مهمان ناخوانده
ز هر درگاه رانده، سخت وامانده
 
رسیده نیمه شب از راه، تن خسته، غبارآلود
نهاده سر بروی سینهء رنگین کوسن هائی
 
که من در سالهای پیش
همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم
 
هزاران نقش رویائی بر آنها در خیال خویش
و چون خاموش می افتاد بر هم پلک های داغ و سنگینم
 
گیاهی سبز می روئید در مرداب رویاهای شیرینم
ز دشت آسمان گوئی غبار نور برمی خاست
 
گل خورشید می آویخت بر گیسوی مشکینم
نسیم گرم دستی ، حلقه ای را نرم می لغزاند
 
در انگشت سیمینم
لبی سوزنده لبهای مرا با شوق می بوسید
 
و مردی مینهاد آرام، با من سر بروی سینهء خاموش
کوسن های رنگینم
 
کنون مهمان ناخوانده
ز هر درگاه رانده، سخت وامانده
 
بر آنها می فشارد دیدگان گرم خوابش را
آه، من باید بخود هموار سازم تلخی زهر عتابش را
 
و مست از جامهای باده می خواند: که آیا هیچ
باز در میخانه لبهای شیرینت شرابی هست
 
یا برای رهروی خسته
در دل این کلبهء خاموش عطرآگین زیبا
جای خوابی هست؟
این مطلب توسط موسی اصلانی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)