فراموش کردم
رتبه کلی: 54


درباره من


M-N-T:
نامت را در شبی تار بر زبان میآورم 

ستارگان 
برای سرکشیدن ماه طلوع میکنند 
و سایههای مبهم 
میخُسبند !

خود را تهی از سازُ شعف میبینم !
(ساعتی مجنون که لحظههای مُرده را زنگ میزند)

نامت را در این شب تار بر زبان میآورم !
نامی که طنینی همیشگی دارد !
فراتر از تمامِ ستارگانُ 
پُرشکوهتر از نمنم باران !

آیا تو را چون آن روزهای ناب
دوست خواهم داشت؟
وقتی که مه فرونشیند،
کدام کشف تازه انتظار مرا میکشَد؟
آیا بیدغدغهتر از این خواهم بود؟
دستهایم بَرگچههای ماه را فرو میریزند.

 

"فدریکو گارسیا لورکا"



تقدیم به مادر زحمتکشم وتمام مادران دلسوز

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۱/۳۱ ساعت 00:14 بازدید کل: 285 بازدید امروز: 278
 

مادر

اگر چه سهم بال من همیشه سنگ میشود

دلم برای آسمان دوباره تنگ میشود

دوباره کوچ میکنم به دامن نوازشت

میان اینهمه جنون مگر درنگ میشود

هنوز ساده مثل خود در این جهان ندیده ام

کسی که سهم آخرش ریا و رنگ میشود

در امتداد خالی همیشه سرد فصلها

تمام حجم آینه دچار زنگ میشود

تو ای وجود قدسیت همیشه مهربانترین

بمان که با تو فقط زندگی قشنگ میشود

                                                                     شعراز خودم

 

این مطلب توسط سعید کریمی. بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۱/۳۱ - ۰۰:۱۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)