وگرنه مجبور بودیم
هر روز خودمان را پاک بشوییم
شاید هم می بایست زیر باران زندگی می کردیم
و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان
شکل مان را دگرگون نمی کنند
چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به یاد نمی آوردیم
خدای رحیم ، تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس.
"فدریکو گارسیا لورکا"
درباره من
M-N-T: نامت را در شبی تار بر زبان میآورم ستارگان برای سرکشیدن ماه طلوع میکنند و سایههای مبهم میخُسبند ! خود را تهی از سازُ شعف میبینم ! (ساعتی مجنون که لحظههای مُرده را زنگ میزند) نامت را در این شب تار بر زبان میآورم ! نامی که طنینی همیشگی دارد ! فراتر از تمامِ ستارگانُ پُرشکوهتر از نمنم باران ! آیا تو را چون آن روزهای ناب دوست خواهم داشت؟ وقتی که مه فرونشیند، کدام کشف تازه انتظار مرا میکشَد؟ آیا بیدغدغهتر از این خواهم بود؟ دستهایم بَرگچههای ماه را فرو میریزند. "فدریکو گارسیا لورکا" |
مهرداد نجفلوی ترکمانی
(milad1382 )
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (3)
|