فراموش کردم
رتبه کلی: 54


درباره من


M-N-T:
نامت را در شبی تار بر زبان میآورم 

ستارگان 
برای سرکشیدن ماه طلوع میکنند 
و سایههای مبهم 
میخُسبند !

خود را تهی از سازُ شعف میبینم !
(ساعتی مجنون که لحظههای مُرده را زنگ میزند)

نامت را در این شب تار بر زبان میآورم !
نامی که طنینی همیشگی دارد !
فراتر از تمامِ ستارگانُ 
پُرشکوهتر از نمنم باران !

آیا تو را چون آن روزهای ناب
دوست خواهم داشت؟
وقتی که مه فرونشیند،
کدام کشف تازه انتظار مرا میکشَد؟
آیا بیدغدغهتر از این خواهم بود؟
دستهایم بَرگچههای ماه را فرو میریزند.

 

"فدریکو گارسیا لورکا"



   
عنوان: دیوژن و جستجوی او از انسانیت
دیوژن و جستجوی او از انسانیت
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 144 بازدید امروز: 144

این تصویر توسط رضا ناصرپور بررسی شده است.
توضیحات:
روزی دیوژن خُم نشین روز روشن با فانوسی افروخته در شهر میگشت.

گفتند: دیوانه! روز روشن چرا چراغ بدستی؟

گفت: بدنبال چیزی میگردم.

گفتند: جویای چه هستی؟

گفت: آدمی میجویم!  
درج شده در تاریخ ۹۳/۱۲/۰۵ ساعت 13:23
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (1)