فراموش کردم
رتبه کلی: 289


درباره من
سرنوشت من بی تو
جمله بی فاعلی ست
که فعلش تعطیل استــــــــــــــــ
.
.
.
سلامتی دلتنگا نه دلسنگا


سلامتی سربازا نه چتربازا


سلامتی ناشیا نه ل.اشیا


سلامتی رازدارا نه نازدارا


سلامتی تو دلیا نه تو مخیا



سلامتی رفقا نه رقبا



سلامتی زجر دیده ها




سلامتیه خودم و خودت !

من نماد یک ملت رو به انحطاط ام.================= پیک اول به سلامتی اون سربازی که تو
پادگانه و موقع شام
به دوست دخترش فکر میکنه!
اما دختره داره شام روبایه پسره دیگه
تورستوران میخوره
====
پیک دوم به سلامتی پسری که فهمید عشقش با
بهترین
دوستش رفیق شده زنگ زد و بهش گفت:سلام
آبجی!!!
====
پیک سوم به سلامتی اونی که سیگار نمیکشه چون
داره یه...
عمر از زندگی میکشه
====
پیک چهارم به سلامتی سربازی که انقدر نامه داد که
نامزدش!!!
عاشق پستچی شد
====
پیک پنجم به سلامتی اونی که رفتو تنهام گذاشت ولی
هنوزم
تاریخ تولدش رمز گوشیمه
====
پیک شیشم به سلامتی همه اونایی که دلشون
هوای آغوش
عشقشون رو کرده ولی جز زانوهای غم چیزی واسه
بغل کردنشون ندارن
=====
پیک هفتم به سلامتی اون بامرامی که تو دادگاه به
رفیقش گفت داداش رفاقت تاوان داره تاوانشو میدم
زندان که چیزی نیست مال مرده.
حرف آخرش این بود که داداش
حواست به عشقم باشه.رو کرد به عشقش گفت
منتظرم باش...
ولی وقتی برگشت بابغض گفت سلام داداش
سلام زن داداش

====
پیک هشتم به سلامتی پسریکه تو خیابون عشقش رو

تو دست یکی دیگه دید و داد زد اهای غریبه مواظب
عشقم باش
دختره:
هم اون روبا انگشتش به پسره نشون داد گفت میشناسی
انگار دیونست
====

پیک نهم به سلامتی اعدامی که جرم رفیقشو گردن
گرفت و پای
جوبه دار گفتند حرف آخر؟؟
گفت به رفیقم بگید از دستم بیش از این برنیامد

===

وپیک دهم پیک آخر میخورم به سلامتیه خدا که همه
آرزوهامو جلو چشام پرپر کرد تا عظمتشو نشونم بده
.
.
.
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم

دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
دووستت دارم
دوووستت دارم
دووووستت دارم
دوووووستت دارم
دوووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووووووووووووستت دارم
دوووووووووووووووستت دارم
دووووووووووووستت دارم
دوووووووووستت دارم
دوووووستت دارم
دووووستت دارم
دوووستت دارم
دووستت دارم
دوستت دارم
میلادجووون1373 (miladjon )    

داستان جالب و خواندنی از عصبانی شدن یک زن در فرودگاه.

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۸/۰۴ ساعت 00:47 بازدید کل: 118 بازدید امروز: 117
 

 

زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود، تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند. او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.
مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه می‌خواند. وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت، متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد. او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت. پیش خود فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم. شاید اشتباه کرده باشد.
ولی این ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمی‌داشت، آن مرد هم همین کار را می‌کرد. اینکار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمی‌خواست واکنشی نشان دهد. وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد : حالا ببینم این مرد بی‌ادب چکار خواهد کرد؟ مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش دیگرش را خورد. این دیگه خیلی پرروئی می‌خواست! زن جوان حسابی عصبانی شده بود.
در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار شدن به هواپیماست. آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلی‌اش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد و ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست، باز نشده و دست نخورده!
خیلی شرمنده شد! از خودش بدش آمد ... یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته بود. آن مرد بی...............سکوئیت‌هایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد!

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۸/۰۴ - ۰۰:۴۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)