"سخته به امید عشقی زندگی کنی، و آخرش بفهمی فقط واسش یه تجربه بودی" "خدایا خیلی ها دلمو شکستن، شب بیا با هم بریم سراغشون، من نشونت میدم تو ببخششون" "هنر عاشقی امروز پسند همه نیست، که محبت شده اینگونه گناه من" "میدونم که دیگه برای من نیستی، اما...دلی که با تو باشه،این حرفارو نمیفهمه" "تنها چیزی که...

رو به دریا خانه ای از ابر خواهم ساخت خانه ای از ابر از برای بی پناهانی که می گویند بر مزار آرزوهاشان بی ثمر،بی صبر بر مزار آرزوها سخت می گریند و می گویند: سهم ما ...

تقــویمِ امـسال هـــم.. بـا تقـــویــمِ پــارسال.. هیـــچ فــرقـی نمیـــکند.. وقتـی.. زنـــدگی.. تــا اطّـلاعِ ثــانــوی .. تعــطــــــیل اسـت ...

گاهی آنقدر تنها میشوم که چیزی به چشمانم راه نمیابد جز اشک به قلبمجز بی کس ی به دستانم جز خیسیو به پاهایم جز سستی کاش زبانم هم قادر به فریاد بود کاش... کاش...

دلم برای باران و صدای قطره هایش تنگ شده است. دلم تنگ است برای پرسه در زیر باران، بارانی که به من آموخت رسم زندگی را. دلم تنگ است برای صدای غرش آسمان، ابرهای سیاه سرگردان، برای زمستان. در آن روزها بارانی بود برای قدم زدن در زیر آن و خالی کردن دل های پر از غم. مدتی ...

انصاف نیست … دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی … و آنقدر بزرگ باشد … که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی … ...

می خواهم این راهی که من وتو آمده ایم را... از ابتدا ویران کنم... تاهیچ کس.. به اینجایی که ما رسیده ایم... نرسد... ...

چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسماما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریختو نمی توانستچند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسماما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریختو نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر ...