1-در منطقه ی ما نام موجودی به نام آلای بانی(آل آروادی) هنوز هم بر سر زبان هاست.چنان که زبان به زبان نقل شده این موجود ، به شکل یک زن است با لباس های سفید که سینه های درازش را به دوش هایش می افکند و شب ها در کوچه و پس کوچه ها می گرددو به سراغ زنانی که تازه نوزاد به دنیا آورده اند ، می رود و جگر آن ها از بدنش جدا کرده وپس از کشیدن برآب ، زن می میرد به همین خاطر در زمان قدیمبرای جلو گیری از آسیب این موجود ، در کناز زنانی که تازه وضع حمل کرده بودندیک تکه فلزکه در اصطلاح محلی به آن" ارسین" می گفتند می نهادند.
اکثریت مردم بر این باور بودند که از اجدادشان یکی از این موجودات رابه اسارت گرفته و به سینه اش سنجاقی نصب کرده بودو در خانه اش خدمت می کرد.براساس شنیده ها این موجود از سنجاق می ترسید و نمی توانست آن را باز کرده و فرار کند.بنابراین برای رهایی، از کودکی می خواهد که سنجاق را ازسینه ی او باز کند .وقتی سنجاق باز می شود به پشت بام می رود و سرش را از منفذی که در سقف اتاق ها به نام باجا وجود داشت به داخل اتاق فرو می برَد و می گوید : به من خیلی اذیت کردید ،می روم و به هفت نسلی که بعد از شما می آید کاری ندارم ولی به نسل بعدی آسیب خواهم رساند و بعد از من همیشه خانه ی شما پر ازگرد وخاک باشد.گاها حالا هم خانه ی کسانی که تر و تمیز نباشد خودشان می گویند مثل این که آلای بانی ما را نفرین کرده است.
2-همچنین درباره ی گربه ی سیاه و رفتن این حیوان به جشن عروسی جن ها نیز از قدیم الایام سخنانی بر سر زبان هاست. روزی جن ها شخصی را به جشن عروسی شان دعوت می کنند و آن شخص گربه سیاه خودشان را می بیند که به مجلس جشن وارد می شودبرای اطمینان دستش را به روغن مالیده وبر پشت گربه می کشد.بعد از برگشتن به خانه آثار روغن را در پشت گربه مشاهده می کند.
3-...
4-...
البته این سخنان به منطقه ما محدود نمی شود بلکه در جای جای آذربایجان از این گونه سخنان و مشابه این ها زیاد است.
حالا بحث این است که به نظر شما منشا این سخنان از کجاست وچه اطلاعاتی در این مورد دارید؟