دانشجویان سر کلاس فلسفه نشسته بودند. موضوع درس درباره خدا بود. استاد پرسید(آیا در این کلاس کسی هست که صدای خدا را شنیده باشد؟) کسی پاسخ نداد
(استاد دوباره پرسیدآیا در این کلاس کسی هست که خدا را لمس کرده باشد؟) دوباره کسی پاسخ نداد
استاد برای سومین بار پرسید(: آیا... تاریخ درج: ۹۱/۰۲/۰۴ - ۰۱:۱۰( 6 نظر , 395
بازدید )
سلام به همه دوستاي گلم اين شعر و حتما بخونيد درسته طولاني ولي ارزش خوندن داره
يه شب كه من حسابي خسته بودم
همينجوري چشامو بسته بودم
سياهي چشام يه لحظه سر خورد
يه دفعه مثل مردهها خوابم برد
تو خواب ديدم محشر كبري شده
محكمه الهي برپا شده
خدا نشسته، مر... تاریخ درج: ۹۱/۰۱/۱۱ - ۰۱:۲۸( 13 نظر , 1023
بازدید )
معلم كتاب رو به ميز كوبيد و داد زد سارا بيا اينجا:
دخترک خودش رو جمع کرد ، سرش رو پايين انداخت و خودش رو تا جلوی ميز معلم کشيد و با صدای لرزش داری گفت : بله خانوم؟
معلم که از عصبانیت شقيقه هاش می زد ،تو چشمای سياه و مظلوم دخترک خيره شد و داد زد
چند بار بگم مشقاتو تميز بنويس و دفترت و سي... تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۲۷ - ۲۰:۱۵( 17 نظر , 462
بازدید )
در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند: شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات . روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند.
اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند. زمانیکه دیگر چیزي از جزیره... تاریخ درج: ۹۰/۱۲/۲۰ - ۱۰:۳۶( 10 نظر , 460
بازدید )