سعي كردم كه شود يار، زاغيار جدا
آن نشد عاقبت و من شدم از يار جدا
از من امروز جدا ميشود آن يار عزيز
همچو جاني كه شود از تن بيمار جدا
گر جدا مانم از او خون مرا خواهد ريخت
دل خون گشته جدا ديده خون بار جدا
زير ديوار سرايش تن كاهيده من
همچو كاهي است كه افتاده زديوار جدا
من كه يك بار به وصل تو رسيدم همه عمر
كي توانم كه شوم از تو به يك بار جدا
دوستان! قيمت صحبت بشناسيد كه چرخ
دوستان را زهم انداخته بسيار جدا
غير آن مه كه هلالي به وصالش نرسيد
ما در اين باغ نديديم گل از خار جدا