برگ زردی بر زمین گیتار در دست نسیم
لحظه های بیقراری، ما به هم کی میرسیم
دختر همسایه نظری را به هم زد... در زدند
پشت در گلهای چادر، عطر تو عطر حلیم
چشمهای قهوه ای در عکسهای قهوه ای
دختری در چشمهایش لانه کرده یاکریم
عشق یعنی اعتراض و وحشت همسایه ها
پیر ها! تسبیح ها! لعنت به شیطان رجیم!
زنگ دینی در جهنم سیبهای ترسناک
من حواسم رو به بیرون یاکریمان روی سیم
من حواسم نیست یا دیوارها کورند ؟ واااای!
چای روی دست مادر ریخت، یاندی اللریم!
نامه ها در بادو باران حالم اصلا خوب نیست
خواب دیدم خواب خاتونی نشسته بر گلیم
تا که من با اسب از قصه بیایم...نذری و...
مادرم باید بداند ما به هم کی میرسیم