(( بر روی رضـا شمـس امامت صلـوات
بر شافع ما روز قیامـت صـلوات
در شـام ولادتـش که شاد نـد همـه
بفرست بر این روح کرامت صلوات ))
زانوان ناتوانم را در آغوش کشیدم
دل لزرانم را به پنجره ات گره زدم
گویی سوار بر ابرها ره می گیرم
چشم را بر حجم آیه ها خیره میکنم
دل خسته ام، ازدحام نور میخواهد
نیازم جوشش عشق خدا می طلبد
دستهایم خالی از همه بودنهاست
قلب بی قرارم اما لبریز تمناست
بازهم سجاده ی نیاز، حریم سبز دعا
چون کبوتری، کزمیکنم به روی گنبد طلا
ای کاش شانه ام دستهایت را حس می نمود
ای کاش حاجتم را آمین تو لمس می نمود
آواز دلنشین نقاره ها با کوچ هر آفتاب
نقش امید می زند بر نگاه های بی تاب
قسم به مهربانی وبه حلم و وفای تو
نمیروم ز درگه ات تا نگیرم ردای تو
ببین که بغض من به آسمان تو گشوده شد
باران التماس من بر آستان تو دلسپرده شد
بیا بخوان به ذهن من طلوع تازه امید
که لطف تو به جان زخمیم دهد نوید
قسم به اشک دیده ی جان شکسته ی من
بیا بگیر غبارغم از دل بی نوای من
وای، بوی سیب پر میکشد از عطای تو
عنایتی نما که راضی ام به رضای تو
پیشنهاد میکنم حتما آهنگ رو گوش بدین خیلی زیباست