«گریه جواد خیابانی برای گذشته سخت بیرانوند و تمسخر مردم»، «گریه جواد خیابانی بعد از بُرد تاریخی ایران مقابل مراکش»، «گریه جواد خیابانی در برنامه خندوانه»، «گریه جواد خیابانی از دست رئیسجمهوری در برنامه حالا خورشید»، «گریه جواد خیابانی برای مادرش در جریان بازی پرسپولیس- نفت»، «گریه جواد خیابانی درباره زلزله کرمانشاه»، «اشکهای جواد خیابانی بعد از بازی خیریه کرمانشاه»، «اشکهای جواد خیابانی از افتخارآفرینی پارالمپیکیها»، «گریه جواد خیابانی بعد از باخت ایران در جام جهانی فوتسال» و....
سجاد فیروزی؛ جواد خیابانی گریه میکند؛ مجری برنامههای ورزشی صداوسیما هر وقت و هر زمان که حس کند نیاز است با بغض و گریه به حرفهایش اعتبار بیشتری ببخشد، گریه میکند و اشک میریزد؛ بعضی وقتها گریه میکند و اشکی نمیریزد؛ بعضی وقتها هم نشان میدهد که بغض گلویش را گرفته است و نمیتواند به صحبتهایش ادامه بدهد. گریههای جواد خیابانی در قاب تصویر تمامی ندارد، تعدادش آنقدر زیاد است که کسی به یاد ندارد اشکهای جواد در قاب تصویر از چه زمانی شروع شده است.
«گریه جواد خیابانی برای گذشته سخت بیرانوند و تمسخر مردم»، «گریه جواد خیابانی بعد از بُرد تاریخی ایران مقابل مراکش»، «گریه جواد خیابانی در برنامه خندوانه»، «گریه جواد خیابانی از دست رئیسجمهوری در برنامه حالا خورشید»، «گریه جواد خیابانی برای مادرش در جریان بازی پرسپولیس- نفت»، «گریه جواد خیابانی درباره زلزله کرمانشاه»، «اشکهای جواد خیابانی بعد از بازی خیریه کرمانشاه»، «اشکهای جواد خیابانی از افتخارآفرینی پارالمپیکیها»، «گریه جواد خیابانی بعد از باخت ایران در جام جهانی فوتسال» و....
جواد خیابانی گریه میکند و هربار بعد از اشکهایش موجی احساسی بین بینندههای تلویزیون به راه میاندازد؛ انگار به شیوهای کاملا منحصربهفرد راه تأثیرگذاریاش بر مخاطب را پیدا کرده است؛ راهی که هر بار و به هر طریقی در حال تکرار است. افراد زیادی خبر ندارند جواد خیابانی دقیقا چه زمانی برای اولینبار در قاب تلویزیون بغض کرد، اشک ریخت و صدایش بریدهبریده شد، ولی قاعدتا افراد بسیاری به یاد دارند جواد خیابانی آخرینبار کی مقابل دوربینهای تلویزیونی گریه کرد و برای خودش کلی مخاطب جمعوجور کرد. موضوع مربوط به برنامه پنجشنبهشب فوتبال آسیایی است؛ جاییکه جواد خیابانی به عنوان مجری روبهروی مخاطب مینشیند تا به برنامهای که تدارک دیده است سروسامانی دهد و ارتباط بگیرد. خیابانی بعد از درخواست برای وقتهای اضافه، صحبتهای کارلوس کیروش را در برنامه پخش میکند و سپس به اظهارنظر درباره این صحبتها میپردازد.
او که در برنامهاش چیز جدیدی برای مخاطب ندارد دوباره از همان حربه قدیمی برای تأثیرگذاری استفاده میکند: جواد با مخاطب قراردادن کیروش و در گوشه رینگ قراردادن سرمربی پرتغالی، در قامت نماینده، وکیل مردم و قاضی به کیروش میتازد. او که بخشی از صحبتهای سرمربی تیم ملی را بد متوجه شده است، مدام با یادآوری اینکه مردم ایران باشرف هستند، هشت سال در سختیها خم به ابرو نیاوردند و... سعی میکند با ریختن اشک یا دستکم بغضکردن، نشان دهد نماینده مردم ایران در این پرونده است؛ خودش میگوید: «راوی درد دل مردم هستم» و از طرف آنها حرف میزنم. اما جواد خیابانی چه زمانی مشروعیت پیدا کرد تا در حین مجریگری، کار نمایندگی و وکالت مردم ایران را هم بپذیرد؟ چطور میشود که یک مجری که شغلش تعریف بسیار دقیق و شفافی دارد، بهیکباره چندین شخصیت حقوقی به خودش میگیرد؟ آیا جواد خیابانی اصول مجریگری حرفهای را فراگرفته است؟ اگر پاسخ مثبت است، آیا همزمان نماینده مردم هم هست؟
جواد خیابانی آدمی احساساتی است؛ تکان بخورد اشکش درمیآید، اما آیا چنین آدم احساساتیای میتواند ادعای مجریگری به شیوه حرفهای را داشته باشد؟ جواد خیابانی هربار فرصت کرده خودش را در تیم مردم جا کرده و از زبان آنها حرف زده است و اشک ریخته تا نشان دهد حرفهایش خالصانه است، اما آیا جواد خیابانی هر حرفی که زده و برایش گریسته است حرف درستی بوده که در جایگاه درستی زده شده است؟ او خطاب به کیروش میگوید: «شما رئیس این مردم نیستی»، اما لازم نمیبیند به خودش تذکر بدهد که «نماینده مردم نیست». جواد خیابانی یکی از آن ۱۰ گزارشگر فوتبالی است که شاید بدون دانش یا تحصیلات مرتبط و لازم در قامت یک مجری ایفای نقش میکند و برنامه را به شکل فیلمهای هندی پیش میبرد. او کار اصلی خود را که موشکافی ژورنالیستی اتفاقات رخ داده شده است، فراموش میکند و در پس اشکها و بغضهایش در تلاش است راهی برای صحت صحبت و نقدهایش پیدا کند. جواد خیابانی اصل نخست خبرنگاری را که بیطرفی، تلاش برای صحت و سقم خبر و مخابره صحیح اطلاعات است، فراموش میکند تا اسیر احساس درونیاش شود؛ احساسی که به نظر میرسد بیشتر به یک حربه تکراری برای او تبدیل شده است.