فراموش کردم
رتبه کلی: 441


درباره من
روزگاریست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند
گرگ هایی که لباس پدری می پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
عشق ها را همه با دور کمر می سنجند
خوب طبیعیست که یکروزه به پایان برسد
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد....
************************************************
..............از تهران ..
ترکی هم بلد نیستم.
***********************
خودتـــــــــــ را در آغــــوشـــــ بگــــیر و بخــــــــواب !
هیــــچ کســــــ آشفتـــگیـــــ اتــــــ را شانـــــه نخواهـــــد زد !
این جمـــــع پــــر از تنــــهاییست
............................................
وبه انگشت نخی خواهم بست تا فراموش نگردد که هنوز انسانم
سیلوانا (mkazem )    

دفتر

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۲/۰۷ ساعت 16:00 بازدید کل: 402 بازدید امروز: 389
 

دفتر

دفتری بود که گاهی من و تو

می نوشتیم در آن

از غم و شادی و رویاهامان

از گلایه هایی که ز دنیا داشتیم

من نوشتم از تو ،

که اگر با تو قرارم باشد

تا ابد خواب به چشم من بی خواب نخواهد آمد

که اگر دل به دلم بسپاری

و اگر همسفر من گردی

من تو را خواهم برد تا فراسوی خیال

تا بدانجا که تو باشی و من و عشق و خدا !!!

تو نوشتی از من ،

من که تنها بودم با تو شاعر گشتم

با تو گریه کردم

با تو خندیدم و رفتم تا عشق

نازنیم ای یار

من نوشتم هر بار

با تو خوشبخت ترین انسانم...

ولی افسوس

مدتی هست که دیگر نه قلم دست تو مانده است و نه من!!!

 

این مطلب توسط موسی اصلانی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۲/۰۸ - ۰۸:۳۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)