روزی دختری زیبا نزد کوروش کبیر رفت وبه او گفت : من عاشق تو شدم با من ازدواج کن
کوروش به دخترک گفت : من شایسته ی تو نیستم من برادری دارم که زیبا و جوان است او شایسته ی شماست الان پشت شما ایستاده دختر برگشت وپشت خود را نگاه کرد اما کسی نبود0
کوروش به او گفت اگر عاشقم بودی برنمی گشتی.
و چه بسی...
تاریخ درج:
۹۲/۱۲/۱۰ - ۱۳:۵۹ 0 نظر , 165
بازدید