حکایت ما و شیطان

می‌دونم دعوتم نکردین، اما اشکال نداره، من عادت دارم، همه‌جا بی دعوت می‌رم.

راستی! یادم رفت بگم؛ من شیطانم. ... آره! خود خود شیطان!

هرجا اسمی از خدا برده بشه من خودمو می‌رسونم تا نگذارم کسی خدا رو یاد کنه. هرجا حرفِ خوبی زده می‌شه یا کار خیری انجام می‌گیره، خودمو می‌رسونم و تموم تلاشمو به‌کار می‌گیرم تا رنگِ خیر و خوبی و خدایی رو از اون کار و اون حرف بگیرم.

فکر کردین می‌تونین برنامه‌ای بچینین یا حرفی بزنین و کاری بکنین تا رنگِ خدایی به زندگیِ انسان‌ها بزنین؟/ معلومه منو نشناختین./ امروز اومدم اینجا تا نشونتون بدم من کی‌ام و چه قدرتی دارم؟!/

حتماً شنیدین من کی‌ بودم و چند سال خدایی رو که شما می‌پرستین، عبادت کردم؟!/

خوبه .... خوبه! پس بهتره اینم بدونین؛ من بهتر و بیشتر از شما خدایِ شما رو می‌شناسم.

من از تموم شما انسان‌ها بیشتر خداتونو عبادت کردم. اما خدای شما قدر من و بندگی‌ کردنِ منو ندونست./

از اون روزی که جدِّ بزرگِ شما، آدم، رو خلق کرد و بندگی کردنِ شما انسان‌ها رو که از خاکِ بی‌ارزش خلق شدین بر بندگی کردن من که از آتیش خلق شدم و بر بندگیِ فرشته‌ها ترجیح داد، قسم خوردم هر جور شده جلوِ بندگی کردنتون رو بگیرم و نذارم خدا از بندگی و عبادتِ شما خوشحال بشه./

امروز اومدم تَهِ دلتونو خالی کنم./

اومدم از بین شما یارگیری کنم./

آره! اومدم دوستانم رو که از جنس شما انسان‌ها و از نسل آدم‌ان بِهِتون معرفی کنم تا بفهمین من کی‌ام و چه قدرتی دارم؟!/

حتما توی قرآنی که خدا برا پیامبرتون فرستاده خوندین که اسرافکارها برادران من هستن؟!/

من اومدم روشنِ‌تون کنم!/ اومدم یادتون بدم کیا اسرافکارن و با من پیمانِ برادری می‌بندن./

اومدم خیالتونو راحت کنم و بگم؛ فکر نکنین فقط اونایی که توی خوردن و نوشیدن و لوازمِ خونه و پول و مال و این‌جور چیزها ولخرجی می‌کنن، اسرافکارن و با من دست برادری می‌دن،

نه ... نه؟!/

من راهِ برادری رو برا تمومِ اون‌هایی ایمانشون به خدا و اعتقادشون به فرستاده‌های خدا ضعیفه، هموار کردم./

تمومِ اونایی که توی مسائلِ اخلاقی از حدِّ اعتدال خارج می‌شن، اسرافکارن و من به طرفشون دست برادری دراز می‌کنم،

تمومِ اونایی که هر جور فسادی رو بین انسان‌ها رواج می‌دن، اسرافکارن و راهشون برای برادری با من بازه،

اونایی که با قضاوت‌های نا‌به‌جا حقّی رو از بین می‌برن یا خونی رو حلال می‌کنن، اینا هم، اسرافکارن و می‌تونن برادر من باشن./

حالا فهمیدین من کی‌ام و یارها و دوستانِ من کیا هستن؟!

اگه راست می‌گین و می‌تونین با من مبارزه کنین، خودتونو نشون بدین./ بگین؛ چرا خالقتون اسرافکارها رو برادرانِ من معرفی می‌کنه؟/

آیا توانشو دارین با من مبارزه کنین و دست رد به برادریِ من بزنین؟/