میخوام دربارة من و خودتون داوری کنین./
اما بذارین اول خودمو معرفی کنم. من، همین فضای سبزِ کنارِ خونهتونم. همین چمنِ سرسبزِ پارکِ شهرتون. همین پارک جنگلیِ حاشیة شهر که روزهای تعطیلتون رو با من و کنار من میگذرونین./
آره! خودمم./ فکر نمیکردین یه روز من زبون باز کنم و باهاتون درد دل کنم؟/
راستش از دست شما آدمها خیلی دلمون پره. اصلا چرا شما آدمها اینقد عجیب و غریبین؟ یه روز یه عده از شما میان با دست خودشون ما رو به وجود میارن و به ما زندگی میدن، فردا یه عده دیگه میان ما رو از ریشه در میارن، شاخ و برگِمونو میشکنن یا با تَبَر و ارّه به جونمون میافتن./ یه روز میایین با افتخار از ما حمایت میکنین و میگین؛ ما در قبال میحط زیست و فضای سبز و جنگل و دریا مسئولیم، فرداش که چند روز تعطیل میشین، همهچی یادتون میره و میافتین به جون ما و بلایی سرمون میارین که اگه کسی سر خودتون بیاره هیچوقت نمیبخشیدش و رابطهتونو باهاش قطع میکنین./ اصلا تا حالا فکر کردین ما برا چی زندهایم؟/ بذارین خودم بگم؛ راستش رو بخوایین ما تموم وجودمون برای شماس. ما از زنده بودنمون هیچ نفعی نمیبریم. تموم منفعت و سودِ زندگیِ ما رو خود شما میبرین. اگه ما رو سالم و تمیز نگه دارین، سودش به خودتون میرسه نه به ما./ اگه من یا گلهای توی پارک و بلوارهای شهر نفس بکشیم، اگه دریا و رودخونه بتونن راحت نفس بکشن و بوی کثیفی و آشغالهای شما راه نفسشون رو نبنده، اگه درختها و جنگلها از دست شما در امان باشن و تخریب نشن، این خود شمایین که نفعش رو میبرین. همة ما زنده ایم تا به شما زندگی بدیم. اگه به فکر ما نیستین و دلتون برا ما نمیسوزه لااقل یه ذره دل به حال خودتون و بچههاتون بسوزونین و با ما نجنگین. امروز اومدیم اینجا که ازتون بخواییم اگه قدر ما رو نمیدونین، لااقل درباره خودتون انصاف داشتهباشین. کار ما زندگی دادن به شماس. هرکس با ما بجنگه تیشه به ریشه خودش میزنه و شاید وقتی بفهمه که دیگه دیر شده باشه.////