اختلال در خواب:
در اختلال خواب که به صورت بیخوابی یا پرخوابی بروز میکند، گاهی فرد دیر به خواب میرود. گاه مینشیند و گاه راه میرود. گاهی در رختخواب دراز میکشد، چشمانش باز است. نگران است چرا خواب به چشمانش نمیآید، گاه ساعتها به خود میغلتد ولی خوابش گسسته است. مثلا ساعت 5/3 بیدار میشود و دیگر خوابش نمیبرد؛ صبح هم اصلا سرحال نیست خسته و کوفته است حوصلهاش کم است. گاهی به صورت پرخوابی خود را نشان میدهد به طوریکه علاوه بر حداقل 8 ساعت در طول شبانه روز، باز هم اگر کسی مزاحمش نشود، خواهد خوابید.
اختلال در اشتها:
به صورت بیاشتهایی فرد دائما دلش میخواهد چیزی بخورد؛ خصوصا افراد افسرده علاقه زیادی به شیرینی پیدا میکنند. این اختلال گاهی به صورت بیاشتهایی و بیزاری از غذا و بوی آن است.
اختلال در میل به فعالیت جنسی:
به صورت بیمیلی جنسی یا عدم ارضا شدن از همسر و گاهی به صورت افزایش بیرویه میل جنسی به نوعی که دچار خودارضاعی، بیبند و باری جنسی و یا انحرافات جنسی دیگر میشود.
اختلال در کارکرد روانی، از دیگر علایم بیماریهای روانی است که در رفتار، تکلم و تفکر، هیجانات و عواطف، درک، حافظه، هوش و قضاوت و سطح هوشیاری بروز میکند.
اختلال در رفتار:
ممکن است فرد در خود فرو رفته و تمایل با صحبت با دیگران نداشته باشد؛ خیلی گرفته، گوشهگیر، خجالتی و آرام باشد؛ ساعتها تنها در یک کنج بنشیند و یا دراز بکشد. این مشکل گاهی به صورت پرخاشگری، درگیری و کتککاری با دیگران، عصبانیت، پرتاب اشیاء یا شکستن آنها و گاهی به صورت رفتارهای وسواس مثل شستن زیاد دستها، تمیزکاری زیاد، شککردن در کار، خصوصا در نحوه چک کردن زیاد کارها و وسایل مثل شیرگاز، قفلها یا شمردن خطهای سفید وسط جاده، خواندن تابلوها یا به صورت رفتارهای افراطی توام با باورهای غلط مذهبی برای دوری از حوادث آینده و بالاخره ... بروز مییابد.
فکر وسواسی یعنی فکری که مزاحم وی است، دائما در ذهنش دور میزند، خجالت میکشد به دیگران بگوید شرمش میآید که چنین فکری دارد. هرچه با خود میجنگد که فکر را بیرون کند، نمیتواند.
اختلال در تکلم و تفکر:
به صورت کم حرفی بیش از حد یا پرحرفی دائم و گاهی بیان کلمات بیربط و بیان کردن افکاری عجیب و غریب و نشدنی مثل کسی او را چیزخور کرده (در صورتی که با فرهنگ جامعه منافات داشته باشد) یا کسی سم در غذایش میریزد و ... که در اصطلاح هذیان گویند، بروز میکند.
اختلال در هیجانات و عواطف:
در یک شرایط خاص مطابق با آن شرایط هیجاناتش بروز نکند به شکل افراطی و یا غیرطبیعی مثلا افراطی گریه کند یا بخندد یا عصبانی شود به عبارتی عواطفی نامتناسب باشد.
اختلال در درک:
ممکن است در فهم تحریکاتی که از حواس پنج گانه به وی میرسد، دچار مشکل یا سوء تعبیر شود مثلا چیزهایی ببیند که ما نمیبینیم، صداهایی بشنود که ما نمیشنویم؛ مثلا صدایی که با او حرف میزند و به او دستور میدهد و او را تحقیر میکند.(توهم)
اختلال در حافظه:
فرد حافظهاش را از دست بدهد و وقایع مهم را فراموش کند، دچار فراموشی مکرر بشود که با فراموشی سالمندی متفاوت است مثلا راهش را گم میکند افراد آشنا را نشناسد که البته بین اشکال در تمرکز و فراموشی باید فرق قائل شد.
اختلال در هوش و قضاوت:
در کارها اشتباهات زیادی میکند؛ خصوصا در کارهای روزمره زندگی توان هوشی وی کاهش مییابد، از قضاوت موارد ساده باز میماند.
اختلال در سطح هوشیاری:
در بعضی از اختلالات روانی که بیشتر ناشی از ضایعات مغزی است، سبک هوشیاری کم میشود، زمان و مکان و اشخاص را نمیشناسد. این اختلال در مسمومیت دارویی و حمله تشنجی نیز دیده میشود.
به گفته این پژوهشگر، اختلال در فعالیتها، بخش دیگری از علائم بیماریهای روانی را تشکیل میدهد.
این اختلالات در عملکرد فردی، خانوادگی و اجتماعی و شغلی و تحصیلی فرد بروز مییابند.
اختلال در عملکرد فردی:
بیمار به نیازهای شخصی خود اهمیت نمیدهد. بهداشت فردی را رعایت نمیکند، به حمام نمیرود، پابرهنه راه میرود سر و صورت خود را مرتب نمیکند.
اختلال در عملکرد خانوادگی و اجتماعی:
بیمار با دوستان، اعضای خانواده و ... رفتاری نادرست و عجیب و غریب دارد؛ دیگران را مورد اذیت قرار میدهد؛ بیپروا عمل میکند؛ گاه موجب تسخر و خنده دیگران میشود؛ روابطش با همه به هم میخورد، قادر به ارتباط درست و منطقی حداقل طبق عرف جامعه با دیگران نیست.
اختلال در عملکرد شغلی و تحصیلی:
افت نمرات تحصیلی، اشکال در مطالعه و تمرکز و یادگیری ناتوانی در فعالیتهای گروهی، ناسازگاری با معلمان و سایر همکلاسیها، افت عملکرد شغلی اشتباهات مکرر، ناتوانی درانجام امور محوله به طوری که موجب اخراج وی از شغل خواهد شد.
بیماریهای اعصاب و روان و باورهای غلط:
در هر جامعهای برخی اعتقادات و باورهای غلط وجود دارد که هیچ مبنای علمی، عقلی و یا مذهبی ندارد و معمولا افراد تحصیلنکرده بیشتر به آن عقیده دارند.
این باورها و اعتقادات درهر زمینهای زیاد است لیکن ما چند باور غلط عمده در زمینه اعصاب و روان و درمانهای دارویی بیماریهای اعصاب و روان را بیان میکنیم.
معمولا اگر ما کلمه اختلال اعصاب و روان را بشنویم ناخودآگاه نوع شدید آن مانند کسی که با خود حرف میزند، با خود میخندد و یا با ظاهری ژولیده در خیابان بیپروا راه میرود در ذهنمان تداعی میشود، این درحالی است که اختلالات اعصاب و روان طیف گستردهی دارد و از خفیفترین نوع به صورت عصبانیت و پرخاشگری مکرر با دوستان ، افراد ، خانواده و یا ... بروز کرده تا شدیدترین نوع که علائم آن گفته شد، پس منطقی نیست که اگر فردی به روانپزشک یا پزشک عمومی مراجعه کرد و داروی اعصاب برای وی تجویز شد، او را فردی دارای اختلال عقل تلقی کنیم.
یک اضطراب قبل از امتحان نیز اگر منجر شود فردی که نمره خوبی کسب میکند، دائما در ترس باشد اختلال بیماری اعصاب و روان (اضطراب) تلقی میشود. یا دانشآموزی که دچار افت تحصیلی شده، غیبت مکرر از مدرسه و دلتنگی مکرر دارد یا بیحوصله بوده و رفت و آمد با افراد ناباب را شروع کرده میتواند نشاندهنده نوع دیگر از بیماری اعصاب و روان (افسردگی) باشد.
نگرشهای غلط در جامعه ما موجب شده اگر فردی احساس کند دچار اضطراب، افسردگی، پرخاشگری و یا احساس سیری از زندگی شده، از ترس حرفهای دیگران به پزشک مراجعه نکند و یا از رفتن به مراکز مشاوره دچار شرم، ترس یا خجالت افزون شود و این در صورتی است که اگر اختلالات و بیماریهای اعصاب و روان را به موقع درمان کنیم، فرد دچار مشکل بعدی نخواهد شد چرا که اگر فردی تعادل اعصاب و روانش بهم میخورد ممکن است در شغل، تحصیل، خانواده یا اجتماع دچار سرخوردگی و مصیبتهای بعدی شود.
هرچند ما عادت کردهایم به نوعی حالات روانی خود را توجیه کرده و از این که فکر کنیم دچار اختلال اعصاب و روان شدهایم تا حد ممکن فرار کنیم.
باور غلط دیگر در خصوص مصرف داروهای اعصاب و روان است؛ به طوری که فکر کنیم اگر کسی داروی اعصاب و روان بخورد، تا آخر عمر باید آنرا مصرف کند و یا اینکه داروهای اعصاب و روان اعتیادآوراست. متاسفانه این تصور غلط موجب شده که اگر پزشک برای فردی که نیاز به داروهای اعصاب و روان دارد، تجویز کند او از خوردن دارو خودداری کرده یا آنرا نامرتب مصرف کند و یا زودتر از موقع و طول درمانی که پزشک توصیه نموده، دارو را قطع کند؛ بهرحال تداوم غیرصحیح دراین زمینه میتواند عوارض زیادی برای فرد داشته باشد. چرا که هیچ فردی از بیماری اعصاب و روان مصون نیست اگرچه نداند یا باور نکند و هیچ داروی اعصاب و روان اعتیادآور نیست مگر داروهای خوابآور، آن هم اگر زیر نظر پزشک مصرف نشود.