|
رتبه کلی: 3324
|
|
درباره من به نام خدایی که در این نزدیکیست
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی...
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت
غصه هم می گذرد
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه ی خود ـ جامه ی اندوه مپوشان
هرگز
سهراب سپهری
|
نيايش
نور را پيموديم ، دشت طلا را در نوشتيم.
افسانه را چيديم ، و پلاسيده فكنديم.
كنار شنزار ، آفتابي سايه وار ، ما را نواخت. درنگي كرديم.
بر لب رود پهناور رمز روياها را سر بريديم .
ابري رسيد ، و ما ديده فرو بستيم.
ظلمت شكافت ، زهره را ديديم ، و به ستيغ بر آمديم.
آذرخشي فرود آمد ،... تاریخ درج: ۹۱/۰۵/۰۴ - ۱۰:۲۴
( 1 نظر , 413
بازدید )
غمي غمناك
غمي غمناك
شب سردي است ، و من افسرده.
راه دوري است ، و پايي خسته.
تيرگي هست و چراغي مرده.
مي كنم ، تنها، از جاده عبور:
دور ماندند ز من آدم ها.
سايه اي از سر ديوار گذشت ،
غمي افزود مرا بر غم ها.
فكر تاريكي و اين ويراني
بي خبر آمد تا با دل من
قصه ها ساز كند پن... تاریخ درج: ۹۱/۰۴/۱۹ - ۱۷:۴۰
( 6 نظر , 356
بازدید )
تقديم به دوست گلم هستي(ZAGRA)
مسافر
بزرگ بود
بزرگ بود
و از اهالي امروز بود
و با تمام افق هاي باز نسبت داشت
و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد.
صداش
به شكل حزن پريشان واقعيت بود.
و پلك هاش
مسير نبض عناصر را
به ما نشان داد.
و دست هاش
هواي صاف سخاوت را
ورق زد
و مهرباني را
به سمت ما كوچا... تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۳۱ - ۲۰:۱۸
( 17 نظر , 562
بازدید )
گذر عمر
گذر عمر
نمی دانم؛ این عمر تو دانی به چه سانی طی شد؟
پوچ و بس تند چنان باد دمان !
همه تقصیر من است ...
اینکه خود می دانم که نکردم فکری
که تامل ننمودم روزی
ساعتی یا آنکه چه سان می گذرد عمر گران
کودکی رفت به بازی
به فراغت به نشاط
فارغ از نیک وبد و مرگ و حیات
ه... تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۲۸ - ۱۳:۲۸
( 3 نظر , 453
بازدید )
شب هم آهنگی
شب هم آهنگی
لبها می لرزند.
شب می تپد.
جنگل نفس می کشد.
پروای چه داری، مرا در شب بازوانت سفر ده.
انگشتان شبانه ات را می فشارم ،
و باد شقایق دور دست را پرپر می کند.
به سقف جنگل می نگری:
&nb... تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۱۷ - ۱۴:۳۹
( 2 نظر , 422
بازدید )
خواندنی
سلام به همه دوستانی که از صفحه من دیدن می کنند.
بنده حقیر(کوچیک شما) در نظر دارم که اشعار سهراب سپهری رو برای بازدید برای همتون بزارم تا شما هم استفاده کنید . اما برای این کار احتیاج به نظر و امتیاز شما دارم . پس لطفا بعد از بازدید حتما نظر خودتون رو برام بزارید (چه خوب چه بد)و امتیاز بدهید .... تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۱۰ - ۱۳:۴۰
( 2 نظر , 384
بازدید )
نقش...
نقش
در شبی تاریک
که صدایی با صدایی در نمی آمیخت
و کسی کس را نمی دید از ره نزدیک ،
یک نفر از صخره های کوه بالا رفت
و به ناخن های خون آلودروی سنگی کند
نقشی... تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۱۰ - ۱۳:۳۳
( 1 نظر , 387
بازدید )
غبار لبخند
غبار لبخند
می تراوید آفتاب از بوته ها.
دیدمش در دشت های نم زده
مست اندوه تماشا ، یار باد،
... تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۰۹ - ۱۸:۵۰
( 1 نظر , 374
بازدید )
تا انتها حضور
تا انتها حضور
امشب
در يك خواب عجيب
رو به سمت كلمات
باز خواهد شد.
باد چيزي خواهد گفت.
سيب خواهد افتاد،
روي اوصاف زمين خواهد غلتيد،
تا حضور وطن غايب شب خواهد رفت.
سقف يك وهم فرو خواهد ريخت.
چشم
هوش محزون نباتي را خواهد ديد.
پيچكي دور تماشاي خدا خواهد پيچيد.
راز ، سر ... تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۰۷ - ۱۸:۱۳
( 5 نظر , 371
بازدید )
نزدیک آی
نزدیک آی
بام را برافکن ،
و بتاب ،
که خرمن تیرگی اینجاست.
بشتاب ... تاریخ درج: ۹۱/۰۳/۰۵ - ۱۳:۱۶
( 9 نظر , 487
بازدید )
|
|
|
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
|