فراموش کردم
رتبه کلی: 8248


درباره من
............M&E
محمد بخشی فرد (mohamad0073 )    

عاقبت چت

درج شده در تاریخ ۸۹/۰۹/۲۷ ساعت 13:29 بازدید کل: 199 بازدید امروز: 57
 

rn

بازی با اینترنت و پرسه زنی در فضای چت روم بلای جانم شد و با اشتباهاتی که مرتکب شدم خودم را به سیاه چال بدبختی و فلاکت انداختم. کاش روزی که تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم پاهایم می شکست و…


دختر ۱۶ ساله با چشمانی اشک بار در دایره اجتماعی کلانتری نواب صفوی مشهد افزود: پدرم آدم تحصیل کرده ای است و از نظر شرایط شغلی و اقتصادی، وضعیت خوبی دارد. او تمام امکانات را برایم فراهم کرد تا بتوانم درس بخوانم و آینده ام را بسازم اما من با نادیده گرفتن موقعیت خوبی که داشتم تنها به مشکل کوچک جسمی ام توجه نشان می دادم و همیشه خودم را سرزنش می کردم که چرا باید هنگام راه رفتن، پای راستم را کمی بکشم!

دختر نوجوان ادامه داد: مادرم خیلی با من صحبت کرد تا واقعیت های زندگی را درک کنم. او می گفت تو با این استعداد خوبی که داری و شرایطی که پدرت در اختیارت گذاشته می توانی در آینده آدم مهمی بشوی و همیشه راضی به رضای خدا باش. اما افسوس که زودرنج بار آمده بودم و هیچ کس جرأت نمی کرد بگوید بالای چشمت ابرو است.

من با احساس حقارتی که داشتم در فضای چت روم فریب چرب زبانی های پسر جوانی را خوردم که خودش را مهرداد معرفی می کرد. او در مشهد زندگی می کند و پس از آن که کمی با هم درددل کردیم تشویقم کرد از خانه فرار کنم. من با برداشتن مبلغ ۲ میلیون تومان، بدون اطلاع خانواده ام از خانه بیرون زدم. طبق نقشه ای که کشیده بودیم مهرداد در پایانه مسافربری تهران منتظرم بود تا مرا به مشهد بیاورد. البته یکی از دوستانش نیز همراه او آمده بود. آن ها خودروی شخصی داشتند و ما به طرف مشهد به راه افتادیم اما در طول مسیر به روستایی رفتیم که نمی دانم کجا بود. مهرداد و دوستش به بهانه استراحت در منزل یکی از آشنایان مرا به داخل خانه باغی بردند و در آن جا با توسل به زور و تهدید، طعمه هوس های پلیدشان شدم.

دختر نوجوان افزود: ما ۲ روز در آن جا بودیم و سپس به مشهد آمدیم. اگرچه از کرده خودم خیلی پشیمان شده بودم اما نمی دانستم چه خاکی باید بر سرم بریزم. این ۲ جوان شیطان صفت مرا به ساختمانی قدیمی که مسافرخانه ای غیرمجاز بود بردند و من چند روز هم در آن جا زندانی بودم تا این که ماموران انتظامی با ورود به محل دستگیرمان کردند.

حالا می فهمم چه غلطی کرده ام و این حرف مادرم که آدم باید دارای سیرت زیبا باشد نه صورت زیبا چقدر درست و منطقی است. واقعیت این است که دیگران به مشکل جسمی کسی نگاه تحقیرآمیز نمی کنند اما مشکل شخصیتی و حیثیتی افراد خیلی زود به چشم می آید

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۸۹/۰۹/۲۷ - ۱۳:۲۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)