فراموش کردم
رتبه کلی: 968


درباره من
فقط خدا.
محمد اسبقی (mohamad1378 )    

شعری جالب (سعی کنید کامل بخوانید)

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۵/۱۹ ساعت 19:10 بازدید کل: 72 بازدید امروز: 72
 

پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی؟
گفت: فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام

گفت: از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی؟
گفت: چون دارای شور و شوق فوق العاده ام

گفت: اهل خاک پاک اصفهانی یا اراک؟
گفت: اهل شهر آباد و خوش آباده ام

گفت: خیلی شاد هستی، باده لابد خورده ای
گفت: هم از باده خور بیزارم، هم از باده ام

گفت: از جام وصال نازنینی سرخوشی؟
گفت: از شهوت پرستی هم دگر افتاده ام

گفت: پس شاید قماری کرده ای، پولی برده ای
گفت: من در راه برد و باخت پا ننهاده ام

گفت: پولی از دکان یا خانه ای کش رفته ای؟
گفت: دزدی هم نمی چسبد به وضع ساده ام

گفت: آخر هیچ سرگرمی نداری روز و شب؟
گفت: سرگرم نمازو سجده و سجاده ام

گفت: لابد ثروتی داری و دلشادی به پول؟
گفت: من مستضعف و مسکین مادر زاده ام

گفت: آیا راستی آهی نداری در بساط؟
گفت: خود پیداست این از وصله ی لباده ام

گفت: گویا کارمند ساده ای یا کارگر؟
گفت: بی کارم ولی از بهر کار آماده ام

گفت: بی کاری و بی پولی؟ پس این شادی ز چیست؟
گفت: یک زن داشتم، اینک طلاقش داده ام!

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۵/۱۹ - ۱۹:۱۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات