درباره من

خاک بر سر من

دو سال تمام همه فکر و ذکر و احساس و قلبم شده بود فقط اون.

اون همه چیز من شده بود . اما وقتی رفت بهم گفت : مگه تو کی منی !؟

این حرفش هنوز و در تمام لحظه های زندگیم مث پتک میخوره تو سرم که :

راستی من کی اون بودم ؟

من کی اون بودم که در خانه اش را هر روز برایم باز میکرد ؟

من کی اون بودم که پیشم راحت بود؟ راحت تر از اونکه من با خودم باشم !

من کی اون بودم که بغلم میکرد و بوسم میکرد و ساعتها تو بغلم بود ؟

من کی اون بودم که تو بغلم حرف میزد و تو بغلم گریه میکرد و تو بغلم میخوابید و ...؟

و و و ................................................

و من کی اون بودم که بقول خودش هیچ مرزی برام نذاشته بود؟

یعنی خودش نمیدونست ؟؟؟



خاک بر سر من !!!

 

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۹/۱۶ ساعت 12:55

کاربران آنلاین (0)