فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 3990


درباره من
محسن لطفی 13سالمه از ترک.شعرو دوس دارم
محسن لطفی (mohsen1381 )    

زندگینامه آیت الله شیخ محمد باقرملکی میانجی

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۳/۰۲ ساعت 11:32 بازدید کل: 176 بازدید امروز: 172
 

تولد

آیت الله محمدباقر ملکی  میانجی در سال 1324 ه" .ق، (برابر با 1285 ه" . ش) همزمان با مرگ مظفرالدین شاه قاجار و اوج گیری نهضت مشروطه در میان مردم شجاع آذربایجان، در یکی از قصبه های این خطه به نام «تَرک» مرکز بخش کندوان (گرمرود) که یکی از بخشهای مهمّ شهرستان میانه است. دیده به جهان گشود. پدرش، مرحوم «حاج عبدالعظیم» که از ریش سفیدان و شخصیتهای پرنفوذ و متدیّن منطقه به شمار می آمد، فرزندش را محمدباقر نام نهاد. او دوران شیرخوارگی و نونهالی را در دامن پرمهر مادر و با عاطفه و نوازش بی همتای وی پشت سر گذاشت و ایام کودکی و نوجوانیش مصادف با دوران ضعف و زبونی و انقراض پادشاهان قاجار سپری شد. در آن زمان بر اثر غلبه اشرار و حمله خوانین به شهرها و روستاهای اطراف، غارت اموال و احشام و آزار و اذیت مردم، توسط ایادی و عوامل مزدور و از خدا بی خبر آنان به اوج نهایی خود رسیده بود. این فقیه بزرگ در سن دوازده سالگی از نزدیک شاهد و ناظر خشکسالی و قحطی هولنک سال 1336 ق. بود که هر روز مردم دسته دسته از گرسنگی در هر کوی و برزن تلف می شدند. او سختی جانکاه و تلخی طاقت فرسای آن روزها را به جان و دل خرید و طعم تلخ بی وفایی و بی اعتباری ظواهر فریبنده دنیا را با تمام وجود لمس و تجربه کرد.

همه اینها اگرچه در ظاهر برای وی بسیار ملال آور و شکننده بود ولی از سوی دیگر مشکلات و فراز و نشیبهای زندگی از وی یک شخصیتی قوی و باصلابت و با اراده آهنین ساخت و او را در برابر دشواریها و ناملایمات، همواره مقاوم و استوار نگاه داشت و به این ترتیب هرگز از تلاش و کوشش شبانه روزی، احساس خستگی و دلتنگی نکرد و مبارزه با انواع مشکلات روزمره زندگی را جزو برنامه روزانه خود قرار داد و از همان اوان نوجوانی در کنار پدر گرانقدرش به کار دشوار کشاورزی و تأمین مخارج اقتصادی خانواده همت گمارد.

تحصیلات

حضور علمای بزرگ در منطقه و ارتباط تنگاتنگ پدر با آنان، فضای مذهبی و فرهنگی مناسبی را در محیط خانواده به وجود آورده بود؛ از این رو آیت الله ملکی میانجی از دوران نوجوانی علائق مذهبی و دینیِ ویژه ای یافت و به این صفت در میان مردم و همسالانش ممتاز و معروف شد و از طرفی هم بر اثر عنایت و تشویق پدر، علاقه وافری به تحصیل علم از خود نشان داد و در کنار فعالیتهای کشاورزی، آموزش مقدمات علوم اسلامی و زبان ادبیّات فارسی را در زادگاه خود آغاز کرد. نخست خواندن و نوشتن را از کتب رایج آن زمان، نزد اساتید فن آموخت و خط «مبیّن الملک گرمرودی» - حکم فارس - را به عنوان سرمشق برای خود انتخاب کرد و دارای خطّی بسیار زیبا شد. بعد در همان روستا از محضر مرحومآیت الله «سیدواسع کاظمی تَرکی» (متوفای؛ 1353 ه" . ق) که از شاگردان برجسته و اعضای جلسه استفتای مرحوم آخوند خراسانی - صاحب کفایةالاصول - بود، ادبیات عرب، منطق، اصول و فقه (قوانین و ریاض) را فراگرفت. سپس برای تکمیل آموخته ها و سیر در اعماق معارف و حقایق تشیع، در سال 1349 ق، به مشهد مقدس مشرّف شد. و در جوار آستان قدس رضوی برای خود مسکن گزید. آنگاه سطوح عالی را در نزد آیت الله «شیخ هاشم قزوینی»(متوفای؛ 1380 ق) فراگرفت، و فلسفه و مباحث اعتقادی را نزد «آیت الله شیخ مجتبی قزوینی»(متوفای 1386 ق) فراگرفت. بخشی از علم هیئت را نیز در کرسی درس مرحوم «آیت الله شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی» (م.1361 ق) آموخت و همچنین در درس خارج فقه مرحوم آیت الله «میرزامحمد آقا زاده خراسانی» (متوفای؛ 1356 ق) شرکت جست و در نهایت بخشی از مباحث فقه، یک دوره اصول فقه و یک دوره کامل علوم و مباحث معارفی خراسان را از محضر استاد بزرگوارش مرحوم علامه آیت الله العظمی «میرزا مهدی غروی اصفهانی» (متوفای؛ 1365 ق) آموخت و در حدود سال 1361 ه" . ق از محضر ایشان به دریافت اجازه اجتهاد، فتوا و نقل حدیث مفتخر گشت که این اجازه نامه بعدها توسط مرحوم حضرت آیت الله العظمی «سید محمد حجت کوه کمری تبریزی» (متوفای؛ 1372 ه" . ق) مورد تأیید و تکید قرار گرفت. در بخشی از این اجازه نامه چنین آمده است:

«...ایشان به مرتبه فقیهان رهشناس و مجتهدان دقیق النظر نایل آمدند. باید خدای سبحان را بر این نعمت و کرامت شکر کنند، زیرا که طالبان بسیارند، ولی واصلان اندک. و من به ایشان اجازه دادم که از من روایت کنند هرچه را من اجازه روایت و

نقل آنها را دارم...»(1)

خاطره ای از دوران تحصیل

هنگام تحصیل این عالم فرزانه در مشهد مقدس، علاوه بر فقر شدید مالی و گرسنگیِ مستمر، با بحرانهای هولنک سیاسی، اجتماعی از قبیل: توطئه کشف حجاب، متحدالشکل کردن لباس مردم، و خلع لباس از روحانیت مواجه بود. این جنایات تاریخی از سوی رضاخان در سرتاسر کشور بر مردم ایران تحمیل می شد تا این که منجر به وقوع قیام مردم مشهد و به وقوع پیوستن واقعه مسجد گوهرشاد (یکشنبه 12 ربیع الثانی 1354) گردید. به طوری که کثر طلاب مشهد در اثر فشارهای مزدوران رضاخانی پرکنده شدند، و برخی هم، کسوت مقدس روحانیت را برای همیشه کنار گذاشته و به کارهای دیگر روی آوردند. در این بین تنها عده ای اندک که از ایمان قوی و اراده پولادین برخوردار بودند، به گونه مظلومانه در این راه استقامت کرده و از حریم دین و مذهب تشیع دفاع نمودند. مرحوم آیت الله ملکی میانجی هم جزو این راست قامتان همیشه سرافراز بود که در برابر تندبادهای برخاسته از سوی سلطه استعمار خارجی و استبداد رضاخانی سر خم نکرد. در آن ایام به مدت طولانی همه دروس بر اثر شدت فشار و خفقان رژیم تعطیل گشته بود؛ ولی این عالم تلاشگر همچنان با امید، نشاط و پشتکار قوی به مطالعه و تحقیق خود ادامه داد و خلأ تعطیلی دروس را بدین وسیله جبران و پر می کرد.

معظم له در ضمن خاطراتش نقل می کرد:

«در همان ایام اختناق روزی مرحوم استاد (آیت الله میرزا مهدی غروی اصفهانی) به بنده فرمود: البشارة! البشارة! رفقا را

خبر کن می خواهم درس شروع کنم. در این هنگام من بلافاصله به دوستان که حدود هفت یا هشت نفر بودیم، از جمله: مرحوم آیت الله حاج میرزا جوادآقا تهرانی و آیت الله مروارید اطلاع دادم، از همان روزها مدتی شبانه، به صورت مخفیانه و با احتیاط کامل و توأم با ترس و اضطراب در درس استاد حضور پیدا می کردیم. روزی یکی از دوستان به هنگام آمدن درس گرفتار پلیس شد. مرحوم استاد ناراحت شد و دست به دعا و توسل زد و برای رهایی وی دعا نمود و الحمدلله ایشان آزاد شد. در آن زمان مزاحمت و سختگیری برای طلاب و علما به اوج خود رسیده بود. بسیاری از دوستان دیگر و اینجانب گرفتار آزار و اذیّت و توهین پلیس شدیم و خاطره هایی در این مورد داریم.»

بازگشت به منطقه

وی پس از حدود سیزده سال تلاش شبانه روزی در حوزه علمیه مشهد و تحقیق و تفحص در فروع، اصول، معارف اسلامی و تشیع و الهام از بارگاه علی بن موسی الرضا(ع) و نیل به مراتب والایی از علم و معرفت و اخذ درجه اجتهاد، سرانجام به وطن خود «تَرک» بازگشت. و در راه تشکیل خانواده با یکی از خاندان محترم سادات حسینی آن دیار، عقد وصلت بست. سپس با استقرار کامل در وطن به تبلیغ دین و ارشاد مردم توفیق یافت. او در مدت اندکی به طور طبیعی، رهبری مذهبی و سیاسی بیش از صد پارچه آبادی و روستاهای اطراف را در منطقه شمال و شمال شرق شهرستان میانه بر عهده گرفت؛ البته بخشی از این ایّام مصادف با جنگ جهانی دوم (1359 ق) بود که حضور فعّال این فقیه فرزانه، در منطقه، مایه نشاط و دلگرمی برای توده مردم و منزل ساده و بی آلایش وی همواره پناهگاه مظلومان و محل امن و آسایش برای ستمدیدگان به شمار می رفت.

او در طول اقامت خود در منطقه هر از چند گاهی نیز با استاد بزرگوارش، مرحوم آیت الله حاج شیخ مهدی غروی اصفهانی، ارتباط مکاتبه ای برقرار می کرد و بدین ترتیب از راهنماییهای استاد بهره های وافر می برد. یک مورد در سال 1364 ه".ق مرحوم آیت الله غروی اصفهانی نامه ای به شاگردش می نویسد و در آن ضمن تکریم و تجلیل از مقام علمی و تکید بر فقاهت و اجتهاد آیت الله ملکی میانجی، یک سری دستورالعملهایی علمی، اخلاقی و... را به وی توصیه می کند. از آن جمله تکید می نماید: «با توجه به مقام علمی، هرگز خود را به منطقه کوچک محصور نکرده و بلکه برای ابلاغ رسالت خطیر و انجام وظایف مهمّ دینی و نشر فرهنگ اهل بیت حتماً در شهرهای بزرگی مانند تبریز سکونت کن. سپس این مهم را به آرامش اوضاع سیاسی کشور و پایان یافتن جنگ جهانی دوم موکول می کند.

ایفای نقش ماندگار

آیت الله ملکی میانجی تصمیم داشت در فرصت مناسب، به توصیه استادش جامه عمل بپوشاند؛ ولی حوادث ناگواری سرنوشت او را رقم دیگر زد. پایان جنگ جهانی دوم، منتهی به اشغال سرزمین آذربایجان؛ توسط حزب دمکرات و حزب توده (ایادی ارتش سرخ شوروی در ایران) شد و در این هنگام وی هرگز حاضر نشد سنگر خویش را خالی و رها کند؛ بلکه به خاطر دفاع از دین و ناموس مردم و حفظ حراست از تمامیت ارضی کشور، عَلَم مبارزه بر ضد عوامل حکومت کمونیستی شوروی را بر دوش گرفت. و همچنان این پرچم مقدس کفرستیزی را در منطقه برافراشته و استوار نگاه داشت و پرده از چهره خائنان کنار زد.

در این غائله اغلب عناصر مذهبی با جبهه مشترک (متشکل از مالکین، خوانین، سلطنت طلبان، دولتمردان و...) بر ضد دمکراتها و توده ایها فعالیت می کردند ازجمله در این راه تشکیلاتی هم بنام جمعیت خیریه را بنا نهادند ولی آیت ا... ملکی به این گروه و دیگر دسته ها نپیوست و به عنوان یک روحانی آزاداندیش و رهبر مذهبی، از موضعی مستقل و کاملاً اسلامی بر علیه دشمنان دین و استقلال کشور شورید. و در طول این غائله تاریخی همچون پدری دردمند در حفظ جان، مال، ناموس و دین مردم و حتی هدایت کسانی که در دام این فتنه گرفتار شده بودند، با سعه صدر و بزرگوارانه کوشید. پس از فرار کمونیستها و ختم غائله نیز در ادامه وظایف دینی، نسبت به جلوگیری از منکرات و ترویج فضائل اخلاقی، رسیدگی به وضع مستمندان، دفاع از حقوق عامّه مردم بویژه ستمدیدگان و زنان و اجرای احکام و شعایر اسلامی، حساسیت ویژه ای از خود نشان داد.

از این رو حضور وی در منطقه برای برخی از مالکین و خوانین ستمگر، سخت گران آمد و لذا تصمیم به اذیت و آزار و اهانت نسبت به وی گرفتند.

آنان در یک ترفندی از پیش طراحی شده، دوستداران این عالم مجاهد را بازداشت، شکنجه و زندانی کردند، فضای رعب و وحشت عجیبی را ایجاد نمودند تا جایی که وی در 1378 ه .ق پس از 16 سال سکونت در وطن به قم مهاجرت کرد.

هجرت به قم

ایشان در سال 1378 ه" . ق هنگام ورود به شهر مقدس قم مورد تکریم و احترام رئیس حوزه و مرجع تقلید جهان تشیع، حضرت آیت الله العظمی بروجردی و دیگر مراجع و علمای اعلام قرار گرفت، و در جوار کریمه اهل بیت(ع) به تحقیق و تدریس خارج اصول، تفسیر، کلام و معارف تشیع پرداخت و شاگردانی فاضل، دانا و کوشا تربیت نمود. آیت الله ملکی به نظم در امور و پژوهش در موضوعات علمی علاقه ای شدید داشت و آن را به همه چیز ترجیح می داد. او تا سال 1371 ش. با این که 88 سال سن داشت، روزی دوازده ساعت کار و تحقیق علمی می کرد.

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۳/۰۲ - ۱۱:۳۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)