امام محمد باقر(علیهالسلام)، از کودکی شکافنده دانشها خوانده میشد. چرا که سرآمد دانشمندان و عالمان روزگار بود. آوازه دانش امام(علیهالسلام)، به تمامی سرزمینهای اسلامی رسیده بود و مردم، به ویژه دانشوران شیفته نام و آوازه او بودند و این شیفتگی در بین مردم عراق بیشتر به چشم میخورد و دوست و دشمن زبان به ستایش دانایی او گشوده بودند.
«جابر بن یزید جعفی» در مورد مقام علمی امام میگوید: «امام باقر(علیهالسلام) هفتاد هزار حدیث به من آموخت که همه حدیث را به هیچکس نیاموخت. به آن حضرت عرض کردم بار سنگین و عظیمی را از اسرارتان بر دوش من نهادهاید، چه بسا سینهام تاب و تحمل آن را نداشته باشد. حضرت فرمود: «هر گاه چنین حالتی به تو دست داد به صحرا برو و گودالی حفر کن و سرت را در آن قرار ببر، آن گاه بگو امام باقر (علیهالسلام)، برایم این گونه و آن گونه نقل حدیث کرد».[۱]
در یک سالی هشام بن عبدالملک(دهمین طاغوت بنیامیه) در مراسم حج شرکت کرد. وقتی همراه غلام آزاد شدهاش به نام سالم وارد مسجدالحرام گردید، امام باقر(علیهالسلام) را دید که در گوشهای از مسجد نشسته و مردم در اطراف او برای سئوال گرد آمدهاند. سالم به هشام گفت این شخص محمد بن علی(علیهماالسلام) است.
هشام گفت همان کسی که مردم کوفه شیفتهی او شدهاند؟ سالم گفت آری. هشام گفت نزد او برو و بپرس امیرمؤمنان(هشام) میپرسد روز قیامت مردم تا آن هنگام که از حساب خدا فارغ گردند چه میخورند و مینوشند؟ امام باقر(علیهالسلام)، فرمود مردم روی زمین محشور میشوند؛ آن زمین همانند گردهی نانی است و چشمههای آب در آن وجود دارد، از آنها میخورند و مینوشند.
هشام وقتی که این جمله را شنید به سالم گفت بپرس آنها آن چنان در قیامت به غوغای محشر مشغولند که خوردن و آشامیدن را فراموش خواهند کرد. سالم همین سئوال را از امام باقر (علیهالسلام) نمود، امام (علیهالسلام)، فرمود: اگر چنین باشد لازم میشد آنها که در میان آتش دوزخ هستند مشغولتر و فراموشکارتر گردند و هیچگاه به یاد خوردن و نوشیدن نیافتند، چون خداوند فرمود: «وَنَادَی أَصحَابُ النَّارِ أَصحَابَ الجَنَّةِ أَن أَفِیضُوا عَلَینَا مِنَ المَاء أَو مِمَّا رَزَقَکُمُ اللّهُ قَالُوا إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَی الکَافِرِین [اعراف/۵۰] اهل آتش به اهل بهشت میگویند مقداری آب یا از آن چه خدا به شما روزی داده به ما ببخشید، آنها در جواب میگویند خدا هر دو را بر کافران حرام فرموده است» بنابراین آنها در همان حال سخت از خوردن و نوشیدن غافل نمیگردند».[۲]
همچنین نقل شده هشام همراه(نافع) غلام آزاد شده عمر بن خطاب در سنه ۱۰۶ هجری وارد مسجدالحرام شد. نگاه نافع به امام باقر (علیهالسلام)، افتاد که در کنار رکن کعبه جمعیت بسیار اطرافش را گرفته بودند و از او سئوال میکردند و او پاسخ میداد. از هشام پرسید این مرد کیست که مردم اینگونه مجذوب او شدهاند؟ هشام گفت: این شخص محمد بن علی الباقر(علیهالسلام) است. نافع گفت من هم نزد او میروم و پرسشهایی از او خواهم کرد که هیچکس جز پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) یا وصی آن حضرت، به پاسخ دادن آن قادر نیست.
هشام گفت برو شاید او را شرمنده سازی! نافع در میان فشار جمعیت خود را به حضرت رساند و گفت: ای محمد بن علی(علیهماالسلام) من تورات، انجیل، زبور و قرآن را خواندهام و حلال و حرام مذکور در آنها را میدانم، آمدهام تا مسائلی را بپرسم که جز پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) یا وصی پیامبر و یا پسر پیامبر، هیچ کس به جواب آن پرسشها قادر نیست.
امام باقر(علیهالسلام) سر مبارکش را بلند کرد و فرمود: هر چه میخواهی بپرس.
نافع گفت بین عیسی(علیهالسلام) و محمد(صلیاللهعلیهوآله) چند سال فاصله بود؟
حضرت فرمود مطابق رأی تو پاسخ دهم یا مطابق رأی خودم؟ نافع گفت مطابق هر دو رأی پاسخ بده.
حضرت فرمود به نظر من پانصد سال فاصله بود، ولی به نظر شما ششصد سال.
نافع گفت در قرآن خطاب به پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) چنین میخوانیم: «وَ سئَل مَن أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رُسُلِنا أَ جَعَلنا مِن دُونِ الرَّحمنِ آلِهَةً یُعبَدُونَ [زخرف/۴۵] از رسولان که پیش از تو فرستادیم بپرس آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم». سوال من این است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، از کدام پیامبر پرسید، با اینکه بین او و عیسی پانصد سال فاصله بوده است؟
حضرت این آیه را که مربوط به معراج پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بود خواند: «سُبحَانَ الَّذِی أَسرَی بِعَبدِهِ لَیلًا مِّنَ المَسجِدِ الحَرَامِ إِلَی المَسجِدِ الأَقصَی الَّذِی بَارَکنَا حَولَهُ لِنُرِیَهُ مِن آیَاتِنَا [اسرا/ ۱] پاک و منزه است خدایی که بندهاش را در یک شب از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که گرداگردش را پر برکت ساختهایم برد تا برخی از آیات و نشانههایی را به محمد(صلیاللهعلیهوآله) نشان دهد.
یعنی پیامبران پیشین و پسین را نزد آن حضرت حاضر کرد و در آنجا نماز جماعت برپا شد و همهی آن پیامبران به محمد(صلیاللهعلیهوآله) اقتدا کردند. بعد از نماز به محمد(صلیاللهعلیهوآله) فرمود از رسولان ما بپرس آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای خویش قرار دادیم؟ پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از آنها پرسید بر چه چیز گواهی میدهید و که را میپرستید؟ رسولان و پیامبران پاسخ دادند گواهی میدهیم که معبودی جز خدای یکتا و بیهمتا نیست و تو رسول خدا هستی و ما عهد و پیمان خود را بر این اساس با تو برقرار میسازیم. نافع گفت درست فرمودی ای ابوجعفر.
آن گاه امام باقر (علیهالسلام) به او فرمود: اینک من سئوالی از تو دارم.
نافع گفت آن چیست؟
حضرت فرمود: نظر تو دربارهی خوارج نهروان که علی(علیهالسلام) آنها را در جنگ نهروان کشت، چیست؟(چون نافع با خوارج هم عقیده بود) اگر بگوئی امیرمؤمنان علی(علیهالسلام) آنها را به حق کشت از مذهب خود مرتد شدهای؛ اگر بگویی امیرمؤمنان به ناحق آنها را کشت با چنین نسبتی به علی(علیهالسلام) کافر گشتهای؟! نافع خود را در بنبست دید، در حالی که سخت درمانده شده بود از آن جا دور شد.
سپس نافع نزد هشام آمد، هشام پرسید چه کردی؟
نافع گفت: سخنت را کوتاه کن به خدا قسم به راستی که این شخص، اعلم مردم و به حق پسر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) است و بر اصحابش سزاوار است که او را به عنوان پیامبر خود بدانند.[۳]
ابوبصیر از شاگردان برجسته امام باقر (علیهالسلام) نابینا شده بود، یکسال همراه امام باقر (علیهالسلام)، در انجام مناسک حج شرکت کرد. ابوبصیر در کنار کعبه صدای ناله و گریهی بسیار از حاجیان شنید و به امام باقر(علیهالسلام) عرض کرد، چقدر حاجی زیاد و گریه مردم عظیم است! امام باقر(علیهالسلام) بیدرنگ فرمود: چقدر ناله و گریه زیاد است ولی حاجی(حقیقی) اندک، آیا دوست داری به عمق درستی گفتار آگاه گردی و به روشنی ببینی که حاجی اندک است؟
در این هنگام امام باقر(علیهالسلام) دستش را بر چشمان ابوبصیر کشید و دعا کرد. ابوبصیر همان دم بینا شد و به حاجیهای اطراف کعبه نگاه کرد. ابوبصیر میگوید: به صحنهی اجتماع حاجیان نگاه کردم، دیدم اکثر مردم به صورت میمون و خوک هستند و مؤمن در میان آنها همانند ستارهی درخشنده در تاریکی است. به حضرت عرض کردم آری همانگونه که فرمودی حاجی اندک است و گریه کننده بسیار؛ سپس حضرت دعا کرد و چشمان ابوبصیر به حال قبل بازگشت.[۴]
در نتیجه: در این زمان بود که امام باقر (علیهالسلام)، در صحنهی علمی ظهور یافت و علوم دینی و الهی را فرا روی حقّ جویان قرار داد و با تبیین درست و اصیل دیدگاه دین، جلوهی زیبایی از دانش و آگاهی و معرفت را ترسیم نمود و انسانهای دور افتاده از ساحل را به آب زلال حقیقت رهنمون شد. او بار دیگر اعجاز علمی نسل کوثر را متجلّی ساخت و گلواژههای علم و آگاهی را از بوستان قرآن و سنّت به دلهای حقجو هدیه نموده تا همچنان به عنوان باقرالعلوم آل محمّد بر تارک قرون و اعصار هر چه شکوهمندتر بدرخشد.
_________________________________
پینوشت
[۱] بحار، ج ۴۶، ص ۳۴۰.
[۲] ارشاد، شیخ مفید، ص ۲۸۲.
[۳] روضه کافی، ج ۱، ص ۱۷۴ - ۱۷۶.
[۴] مناقب آل ابیطالب، ج ۴، ص ۱۸۴.
منبع و نویسنده مقاله (محسن فرتوت mohsenfartoot)
برای مطالعه بیشتر کلیک کنید......