درباره من
نه از مهر و نه از کین مینویسم
نه از کفر و نه از دین مینویسم
دلم خون است میدانی برادر
دلم خون است از این مینویسم
@@@@
بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
ره کاشانه دیگر بگیریم
بیا گمکرده دیرین خود را
سراغ از لاله پر پر بگیریم
@@@@@@@
زندگی منهای تو آن قدر ها هم بد نبود
سال ها آرامشِ همراه با غم بد نبود
با بهاری که تو آوردی زمستان بهتر است
من بهشتت را نمی خواهم ، جهنم بد نبود
چشم هایم حال دیگر داشت اما خوب بود
پشت شیشه بارش باران نم نم بد نبود
گاه در یاد تو بودم گاه شعری می رسید
بی تو کج دار و مریز این زخم و مرهم بد نبود
دوستم داری ولی من دوستت دارم ولی
این جدایی خوب بود این دوری از هم بد نبود
آمدی یک بار دیگر روزگارم تازه شد
حال من را خوب کردی گرچه حالم بد نبود
@@@@@@
آقا اجازه مبحث امروز ما خداست
توضیح میدهید که جای خدا کجاست ؟
قرآن نوشته او همه جا هست و مادرم
اصرار میکند که کمی قبله سمت راست
من جمعه میروم لب دریا ، کنار آب
آنجا نماز جمعه ، زلال است ، بیریاست
کاج همیشه سبز ، که بیرون مدرسه
استاد درس دینی و قرآن بچههاست
آقا شما حقیرترید از سوال من
این درس ، نان خشک سر سفره شماست
من ساکتم ، دبیر به من صفر میدهد
شاگرد تنبلی، که حواسش پی ِ خداست