چشم هایم در نگاه مرغی
که به آغوش طبیعت جاریست
لحظه ای در سبد احساسش
باقی ماند.
آسمان خالی است
من به پرواز دچار
*****
کودکانی پی بازیگوشی، سنگی در دست
لای احساس سپیدار، پیامی دادند
*****
چشم هایی سوی آفاق نظر می کردند
آسمان آبی است
نگاه پر خورشید به بالا آمد
گویی در نور اساطیر هویدا شده است.
******
نقطه ای هاشور کنان، گشته با بوی تصنع عجین
پی انکار اساطیر، رنگ از جامه خود رانده بود.
******
و صدایی همرنگ
یاداحساسی قریبی انداخت
یاد انسان به زنجیر دچار
و عجب بود که زنجیر
خبر از رنگ اساطیری داشت!!
*****
من به پرواز دچار
و در آغوش طبیعت جاری
دوستان عزیزم است شعر ناپخته اثر خودم است خوشحال میشم با نقدهایتان مرا به ضعف هایم آگاه کنید. دوستتان دارم مهرداد
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
shere gashangi bud mersi5555
بنظر من كه از شعر چيزي سردرنميارم قشنگ بود .