فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 23089


درباره من
مرتضی شعبانی (morteza1356 )    

ای که میپرسی نشان عشق چیست

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۰/۱۸ ساعت 20:02 بازدید کل: 89 بازدید امروز: 81
 

ای که می پرسی نشان عشق چیست ؛

عشق چیزی جز ظهور مهر نیست،عشق یعنی مهر بی چون وچرا ؛ عشق یعنی کوشش بی ادعا،عشق یعنی مهر بی اما ، اگر ؛ عشق یعنی رفتن با پای سر،عشق یعنی دل تپیدن بهر دوست ؛ عشق یعنی جان من قربان اوست،عشق یعنی مستی از چشمان او،بی لب و بی جرعه بی می بی سبو، عشق یعنی خواندن از چشمان او ؛ حرفهای دل بدون گفتگو،عشق یعنی عاشق بی زحمتی ؛ عشق یعنی بوسه بی شهوتی،عشق ، یار مهربان زندگی ؛ بادبان و نردبان زندگی،عشق یعنی دشت گلکاری شده ؛ در کویری چشمه ای جاری شده،یک شقایق در میان دشت خار ؛ باور امکان با یک گل بهار،در خزانی برگریز و زرد وسخت ؛ عشق تاب آخرین برگ درخت، عشق یعنی روح را آراستن ؛ بی شمار افتادن و برخاستن،عشق یعنی زشتی زیبا شده ؛ عشق یعنی گنگی گویا شده،عشق یعنی ترش را شیرین کنی،عشق یعنی نیش را نوشین کنی،عشق یعنی اینکه انگوری کنی،عشق یعنی اینکه زنبوری کنی ،عشق یعنی مهربانی در عمل ؛ خلق کیفیت به کندوی عسل،عشق یعنی گل به جای خار باش ؛ پل به جای اینهمه دیوار باش،عشق یعنی یک نگاه آشنا ؛ دیدن افتادگان زیر پا،زیر لب با خود ترنم داشتن؛ بر لب غمگین تبسم کاشتن،عشق ، آزادی ،رهایی، ایمنی ؛ عشق زیبایی ، زلالی ، روشنی،عشق یعنی تنگ بی ماهی شده ؛ عشق یعنی ماهی راهی شده،عشق یعنی آهویی آرام و رام ؛ عشق  صیادی بدون تیر و دام،عشق یعنی برگ روی ساقه ها ؛ عشق یعنی گل به روی شاخه ها،عشق یعنی از بدیها اجتناب ؛ بردن پروانه از لای کتاب،در میان این همه غوغا و شر ؛ عشق یعنی کاهش رنج بشر،ای توانا ، ناتوان عشق باش ؛ پهلوانا ، پهلوان عشق باش،پوریای عشق باش ای پهلوان،تکیه کمتر کن بزور پهلوان،ای دلاور ،دل به دست آورده باش ؛ در دل آزرده منزل کرده باش،عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر ؛ واگذاری آب را بر تشنه تر،عشق یعنی ساقی کوثر شدن ؛ بی پر و بی پیکر و بی سر شدن،عشق یعنی خدمت بی منتی ؛ عشق یعنی طاعت بی جنتی،گاه بر بی احترامی ، احترام ؛ بخشش و مردی به جای انتقام،عشق را دیدی خودت را خاک کن ؛سینه ات را در حضورش چاک کن،عشق آمد خویش را گم کن  عزیز ؛ قوتت را قوت مردم کن  عزیز،عشق یعنی مشکلی آسان کنی ؛ دردی از درمانده ای درمان کنی،عشق یعنی خویشتن را گم کنی ؛ عشق یعنی خویش را گندم کنی،عشق یعنی نان ده و از دین مپرس ؛ در مقام بخشش از آیین مپرس،هر کسی او را خدایش جان دهد ؛ آدمی باید که او را نان دهد،در تنور عاشقی سردی مکن ؛در مقام عشق نامردی مکن،لاف مردی میزنی مردانه باش ؛ در مسیر عاشقی افسانه باش،دین نداری مردمی آزاده باش ؛ هر چه بالا میروی افتاده باش،در پناه دین دکانداری مکن ؛ چون به خلوت میروی کاری مکن،عشق یعنی ظاهر باطن نما ؛ باطنی آکنده از نور خدا،عشق یعنی عارف بی خرقه ای ؛ عشق یعنی بنده بی فرقه ای،عشق یعنی آنچنان در نیستی ؛ تا که معشوقت نداند کیستی،عشق یعنی ذهن زیبا آفرین ؛ آسمانی کردن روی زمین،عشق گوید مست شو گر عاقلی ؛ از شراب غیر انگوری ولی،هر که با عشق آشنا شد مست شد ؛ وارد یک راه بی بن بست شد،کاش در جانم شراب عشق باد ؛ خانه جانم خراب عشق باد،هر کجا عشق آید و ساکن شود ؛ هر چه نا ممکن بود ممکن شود،در جهان هر کار خوب و ماندنیست ؛ رد پای عشق در او دیدنیست،شعرهای خوب دیوان جهان ؛ سر عشق است و سرود عاشقان

سالک آری عشق رمزی در دل است،شرح ووصف عشق کاری مشکل است

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۱۰/۱۸ - ۲۰:۰۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)