همیشه یادم هست این سوال از ما پرسیده شده است که اگر الان بودی چه می کردی؟
هیچکس نمی پرسد و نمی خواهد بپرسد که اگر اختیار از اول با شما بود چه می کردی؟یا اینکه اصلا چه شد که به اینجا کشید؟
همه سر به مهرند که بس کنند و کشش ندهند!همه مامورند به عدم نبش قبر! همه باید نوآور باشند و فقط برای همین الان نقشه بکشند!
هیچکس نمی خواهد بداند اصلا و اساسا اگر الان ما با ذخیره چند صد میلیارد دلاری و بلکه بیشتر بر سر میز مذاکره بودیم چه کسی می توانست این همه محدودیت را به ما تحمیل کند؟! اصلا در آن شرایط تمدید مذاکرات بیشتر چه کسی را از پای در می آورد؟
هیچکس نمی خواهد بدانداصلا و اساسا اگر ما الان در شرایط ذخیره چند صد میلیاردی بودیم الان مذاکره بر سر چه بود؟شاید اصلا و اساسا طرفین مذاکره جور دیگری چیدمان شده بود و موضوع مذاکره هم نوع و روش همکاریهای اقتصادی با ابرقدرتی به نام ایران بود.
هیچکس نمی خواهد بداند اصلا و اساسا اقتصاد مقاومتی همان به بهره برداری رساندن منابع عظیم گازی مشترک بود.براستی آیا درآمد چندده میلیارد دلاری سالیانه (که الان قطریها بیش از 10 سالست از آن محل دارند) قابل صرف نظر کردن بود؟ براستی الان با وجود آن نیازی به پذیرفتن ادامه مذاکرات بقیمت ماهیانه 500 میلیون دلار بودیم؟
هیچکس نمی خواهد بداند اجرای هدفمندی یارانه ها آن هم بشکل ناقص و صرفا با بازپرداخت نقدینگی به مردم در بحبوحه شروع زمزمه های تحریم ضد ایران اگر خیانت آشکار به ملت نبود حداقل قصور فاحش و سوء مدیریت که بود.
هیچکس نسبت به بحران نظام بانکی برآمده از تحریمها حساس نبود زیرا نسبت به خود تحریمها حساس نبود.
هیچکس نمی داند که چه با ادامه تحریمها و چه بدون آن در حال حاضر بزرگترین دشمن درونی این بدن سلولهای سرطانی به نام بانکها هستند.
هیچکس عمق فاجعه آثار مخرب و زیانبار تحریمها را درک نکرد که اگر می کرد حداقل کاری که باید می کردیم آن بود که ناظر بر رئیس جمهور وقت دستور سکوت به رئیس جمهور می داد که آن سخنرانیهای بی مغز و محتوا اینچنین بیشتر تنگنای اقتصادی نیافریند و گلوی مردم را نفشارد.و یا حداقل از همان زمانها دستور به اقتصاد مقاومتی داده می شد.
هیچکس نمی خواهد بفهمد در همان سالهای تحریم ( و نه قبل از آن) چه تعداد اتومبیل با مصرف سوخت بالا و با چه میزان منابع ارزی به کشور وارد شد.
هیچکس هیچ چیز را نمی خواهد بفهمد.همه وظیفه خود را در سخنرانی اندرز نصیحت و شماتت و مهمتر از همه مسوولیت ناپذیری می بینند.
در چنین شرایطی شما می پرسید اگر جای آنان بودید چه می کردید؟
قطعا هیچکس دوست ندارد جای آنان باشد.آنانی که مسوولند اما مسوول عواقب بد پس از توافق احتمالی.آنانی که هیچگاه پیروزی مال آنان نیست.خلق شده اند تا مسوول شکستها باشند.
مگر به جز این مسیری که تیم زحمتکش مذاکره کننده رفته است راه دیگری هم داریم.اصلا و اساسا مگر تیم مذاکره کننده بجز مهارت و تسلط به زبان انگلیسی نسبت به تیم قبلی و البته خواست و اراده طرف غربی برای انجام مذاکره جدی با این تیم و نه تیم قبلی در بقیه موارد مزیت و انتخابی هم داشته است.
مگر در این داد و ستد مذاکراتی بجز اینکه در هر مرحله رو به جلو ما به خواسته های غربیها نزدیکتر شده ایم راه دیگری هم هست.مگر جز اینکه خطوط قرمز ما لحظه به لحظه و البته با اجازه مستقیم رهبری کم رنگ و کم رنگ تر شده است کار دیگری هم می شد کرد.
آخر کار هم خیانت و شکست مال ظریف و همکاران است و پیروزی صدها پدر و مادر دارد.مگر ما می توانیم از میز مذاکره کنار بکشیم و اگر بکشیم به چه قیمتی؟
خوبست در همین ایام بیخ گوشمان یونان را داریم.تازه یونان نه تحریمست و نه مشکلات فساد نهادینه شده ساختاری اقتصاد ما را دارد.اگر خدای ناکرده توافقی در کار نباشد وضعیت یونان روزهای عروسی ماست.صدالبته پس از توافق هم باید به مفاد آن دقت زیادی کرد.
اینکه امروز میز مذاکره را بدلیل حیثیت ملی و امنیت و ... ترک کنیم که گفتنش خیلی ساده است.گفتنش را همه می توانند.اما ترک این میز فقط به مذاق کمتر از 5% خوش خواهد آمد.
آن روز که قدرت انتخاب داشتیم و می توانستیم هیچکس این سوال را از ما نکرد.امروز هم صدایمان قطع می شود که نبش قبر نکنید و بگویید امروز باید چه کرد.متاسفانه همیشه سوالها وقتی از ما پرسیده می شوند که تک جوابیند!
امنیت ملی حیثیت ملی و شعارهای از این دست را زمانی باید فکرش را می کردیم که واقعا می شد چنان امنیت اقتصادی اجتماعی و به تبع آن سیاسی با منابع عالی ارزی ایجاد کرد که امروز آرزوی هر اروپایی و امریکایی اخذ ویزای ایران بود.
خداوند با در اختیار قرار دادن چنین منابعی حجت را بر همه ما برای بهانه آوردن تمام کرد تا با مدیریت صحیح به آن نقطه ایده آل برسیم اما ما فساد کردیم در زمینش.