پیرمردی سه فرزند داشت. روزی دم مرگ فرزندانش را جمع کرد و گفت عزیزانم بیایید براتون نصیحتی دارم. برای هر کدام تکهچوبی داد شکستند. بعد دوتا تکه داد اونا رو هم شکستند. بعدش یه دسته تکه چوب داد اونا رو هم شکستن. پیرمرد گفت: آدم باشین بابا !! مسخره بازی در نیارین. عه!!! میخوام نصیحتتون کنم.
خخخخخخخخخخخخ...
تاریخ درج:
۹۲/۰۷/۱۸ - ۲۲:۱۳ 3 نظر , 154
بازدید