فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 6606


درباره من
مصطفی lll (mostafalll )    

جالب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۹/۲۲ ساعت 16:34 بازدید کل: 253 بازدید امروز: 162
 
شرلوک هلمز و واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان
رانگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به
من بگو چه می بینی؟

واتسون گفت: میلیونها ستاره می بینم .

هولمز گفت: چه نتیجه میگیری؟

واتسون گفت:

ازلحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا حقیریم.

از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیریم که زهره در برج مشتری است، پس باید
اوایل تابستان باشد.

از لحاظ فیزیکی، نتیجه میگیریم که مریخدر محاذات قطب است، پس ساعت باید
حدود سه نیمه شب باشد.

شرلوک هولمز قدری فکر کرد و گفت:

واتسون تو احمقی بیش نیستی. نتیجه اول و مهمی که باید بگیری اینست که
چادر ما را دزدیده اند!



بله...



تو زندگی همه ما بعضی وقتها بهترین و ساده ترین جواب و راه حل کناردستمونه، ولی این قدر به دور دستها نگاه میکنیم که آن را نمی بینیم




تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۹/۲۲ - ۱۶:۳۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)