کوی گدایان
ای که بر کوی گدایان گذرت افتادست
بر من مفلس عاشق نظرت افتادست
بوسه ایی نذربکُن برمن معشوقه پرست
تا نگویند که یادم ز سرت افتادست
روزگاریست که ما منتظریم یک دم تو
کوی ما را به مسیر سفرت افتادست
کوزه گرنقش وجودم همه ازآه نوشت
آه، کین کوزه ز بالا به برت افتادست
ساقیا جامه به پیمانه عوض دادم دوش
جام دیگر طلبم کان اثرت افتادست
در ره عشق اگر می روی آرام مرو
کاندراین راه، خطر در سفرت افتادست
عباس زارع