هیچ وقت سکوت نمیکنم،با گریه کردنای تو
با خنده ی نگاه تو،روزم واز دست نمیدم
سکوت کردم برای تو،برای شادمانی تو...
خیلی وقت که دلم اسیر شده،اسیر ماهروی نسیم شده
که از اون نازو نگاه و عشوه هاش،پرپر وزیدن نسیم شده
من همونم که از اون صدای تو،که از اون اینه ی دلگشای تو
صورت ماه رو برات حک میکنم...
تو همونی که میخواستم تو ی چتر گلها،
صحبت از گلهای اون بهشت کنم
تو همونی که خودت خوب میدونی،
که از اون لحظه ی تاک،برای تو سجده کنم
منم اون سپر تلخی این زمونه ها
که از اون لحظه ی تاک برای تو سجده کنم