من در موسیقی هیچگونه اطلاعاتی را ندارم اما از نظر واژهشناسی همواره برایم پرسش برانگیز بود که واژه «مقام» از کجا آمده است و چرا به موسیقی ایرانی «موسیقی مقامی» گفته میشود. تا این که در یکی از نوشتههای شادروان ملکالشعرای بهار توضیح را یافتم.
سرودههای اصلی زرتشت را در زبان اَوِستایی گاثه (Gatha) میگویند. این سرودهها آهنگین و به شعر هجایی بوده است (به وارون شعر عروضی عربی). واژه اوستایی «گاثه» پیرو قانون دگرگشت آواها در زبان پارسی میانه (پهلوی) به شکل «گاس» و «گاه» درآمده است جمع آن را «گاهان» میگویند (همانگونه که «میثره» به «مهر» و «سپیثره» به «سپهر» گشته است). ایرانیان زرتشتی همواره «گاثهها» را با آواز و به شیوهی آهنگین میخواندند و هنوز هم میخوانند.
واژه دیگری در زبان پارسی کهن بوده است به شکل گاثو (gathu) که به معنای «تخت پادشاهی» است. این واژه نیز در زبان پارسی میانه یا پهلوی به شکل «گاه» درآمده است. این معنای «گاه» در شاهنامه فراوان دیده میشود:
فرومایه ضحاک بیدادگر بدین چاره بگرفت گاهِ پدر
ز دستور پاکیزهی راهبر درخشان شود شاه را گاه و فر
به گیتی درون سال سی شاه بود به خوبی چو خورشید بر گاه بود
این «گاه» به طور گستردهتر معنای پایه و مقام و منصب نیز یافته است. «گاهنامگ» کتابی بوده که درباره پایهوَران و مقامها و تختنشینان دوران ساسانی نوشته شده است.
معنای سومی که برای «گاه» داریم زمان و جای است که هم به صورت نام و هم به صورت پسوند به کار میرود. حافظ میگوید:
بندهی پیر خراباتم که لطفش دائم است ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
یکی از معناهای واژه «بیگاه» نیز شام یا غروب است. مولانا گوید:
در غم ما روزها بیگاه شد روزها با سوزها همراه شد
بیگاه شد، بیگاه شد، خورشید اندر چاه شد خیزید ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شد
با این توضیح درباره معناهای «گاه» اینک نوشتهی استاد بهار را میآورم:
«مقام» را باید ترجمه «گاثه» یا «گاس» یا «گاه» شمرد... چنین به نظر میرسد که این معنی از مزدیسنان در ایران باقی مانده باشد که روزی «گاه» یعنی «گاثه» را - که یک معنای آن نیز مقام میباشد - به عربی ترجمه کرده و آن را «مقام» نامیده باشند. چون «گاه»های مذکور با آهنگ موسیقی توأم بوده است و اشعار هجایی آن دارای همان موازنه و فواصل و قراین و قطع و سکوت بوده ... از این رو «مقام خواندن» که ترجمهی صحیح «گاه خواندن» است از قدیم میان ایرانیان معروف گردیده است. در ادبیات پارسی نیز بلبل را به لقب «زندخوان» یعنی خوانندهی «گاثه» و اوستا نامیدهاند که میرساند که خواندن اوستا و زند نوعی از موسیقی و مقامات بوده است. (سبکشناسی، جلد دوم، ص ۳۲۴)
از همین سخن وزندار و آهنگین است که سبک «مقامه»نویسی در ادبیات عربی و پارسی پدید آمده است که در آن نثر به شکل سجعدار و عبارتهای آهنگین و وزندار و همقافیه نوشته میشود. جالب آن که نخستین کسی که در زبان عربی مقامهنویس را پدید آورد نویسندهای ایرانی بود به نام «بدیعالزمان همدانی» (درگذشته ۳۸۹ ق. / ۳۸۶ خ. / ۱۰۰۷ م.). مشهورترین کتاب مقامه در ادبیات پارسی هم «مقامات حمیدی» است که آن را «قاضی حمیدالدین بلخی» در سال ۵۵۵ ق. / ۵۳۸ خ. / ۱۱۶۰ م. نوشته است.
استاد بهار اشاره میکند که ریشهشناسیهایی که برای مقامه و مقامات و ربط دادن آن به فعل «قام/یقام» در عربی انجام شده اشتباه است.
این هم چند نمونه شعر که آواز خواندن بلبل به زندخوانی و اوستاخوانی تشبیه شده است و حتا هزاردستان یا بلبل را «زندباف» یا «زندواف» هم میگفتند:
منوچهری دامغانی: بلبل شیرین زبان بر جوزبُن راوی شوَد زندباف زندخوان بر بیدبُن شاعر شوَد
نقل قول:
فرهاد فیض اللهی:
من در موسیقی هیچگونه اطلاعاتی را ندارم اما از نظر واژهشناسی همواره برایم پرسش برانگیز بود که واژه «مقام» از کجا آمده است و چرا به موسیقی ایرانی «موسیقی مقامی» گفته میشود. تا این که در یکی از نوشتههای شادروان ملکالشعرای بهار توضیح را یافتم.
سرودههای اصلی زرتشت را در زبان اَوِستایی گاثه (Gatha) میگویند. این سرودهها آهنگین و به شعر هجایی بوده است (به وارون شعر عروضی عربی). واژه اوستایی «گاثه» پیرو قانون دگرگشت آواها در زبان پارسی میانه (پهلوی) به شکل «گاس» و «گاه» درآمده است جمع آن را «گاهان» میگویند (همانگونه که «میثره» به «مهر» و «سپیثره» به «سپهر» گشته است). ایرانیان زرتشتی همواره «گاثهها» را با آواز و به شیوهی آهنگین میخواندند و هنوز هم میخوانند.
واژه دیگری در زبان پارسی کهن بوده است به شکل گاثو (gathu) که به معنای «تخت پادشاهی» است. این واژه نیز در زبان پارسی میانه یا پهلوی به شکل «گاه» درآمده است. این معنای «گاه» در شاهنامه فراوان دیده میشود:
فرومایه ضحاک بیدادگر
بدین چاره بگرفت گاهِ پدر
ز دستور پاکیزهی راهبر
درخشان شود شاه را گاه و فر
به گیتی درون سال سی شاه بود
به خوبی چو خورشید بر گاه بود
این «گاه» به طور گستردهتر معنای پایه و مقام و منصب نیز یافته است. «گاهنامگ» کتابی بوده که درباره پایهوَران و مقامها و تختنشینان دوران ساسانی نوشته شده است.
معنای سومی که برای «گاه» داریم زمان و جای است که هم به صورت نام و هم به صورت پسوند به کار میرود. حافظ میگوید:
بندهی پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
یکی از معناهای واژه «بیگاه» نیز شام یا غروب است. مولانا گوید:
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بیگاه شد، بیگاه شد، خورشید اندر چاه شد
خیزید ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شد
با این توضیح درباره معناهای «گاه» اینک نوشتهی استاد بهار را میآورم:
«مقام» را باید ترجمه «گاثه» یا «گاس» یا «گاه» شمرد... چنین به نظر میرسد که این معنی از مزدیسنان در ایران باقی مانده باشد که روزی «گاه» یعنی «گاثه» را - که یک معنای آن نیز مقام میباشد - به عربی ترجمه کرده و آن را «مقام» نامیده باشند. چون «گاه»های مذکور با آهنگ موسیقی توأم بوده است و اشعار هجایی آن دارای همان موازنه و فواصل و قراین و قطع و سکوت بوده ... از این رو «مقام خواندن» که ترجمهی صحیح «گاه خواندن» است از قدیم میان ایرانیان معروف گردیده است. در ادبیات پارسی نیز بلبل را به لقب «زندخوان» یعنی خوانندهی «گاثه» و اوستا نامیدهاند که میرساند که خواندن اوستا و زند نوعی از موسیقی و مقامات بوده است. (سبکشناسی، جلد دوم، ص ۳۲۴)
از همین سخن وزندار و آهنگین است که سبک «مقامه»نویسی در ادبیات عربی و پارسی پدید آمده است که در آن نثر به شکل سجعدار و عبارتهای آهنگین و وزندار و همقافیه نوشته میشود. جالب آن که نخستین کسی که در زبان عربی مقامهنویس را پدید آورد نویسندهای ایرانی بود به نام «بدیعالزمان همدانی» (درگذشته ۳۸۹ ق. / ۳۸۶ خ. / ۱۰۰۷ م.). مشهورترین کتاب مقامه در ادبیات پارسی هم «مقامات حمیدی» است که آن را «قاضی حمیدالدین بلخی» در سال ۵۵۵ ق. / ۵۳۸ خ. / ۱۱۶۰ م. نوشته است.
استاد بهار اشاره میکند که ریشهشناسیهایی که برای مقامه و مقامات و ربط دادن آن به فعل «قام/یقام» در عربی انجام شده اشتباه است.
این هم چند نمونه شعر که آواز خواندن بلبل به زندخوانی و اوستاخوانی تشبیه شده است و حتا هزاردستان یا بلبل را «زندباف» یا «زندواف» هم میگفتند:
منوچهری دامغانی:
بلبل شیرین زبان بر جوزبُن راوی شوَد
زندباف زندخوان بر بیدبُن شاعر شوَد
زندباف: بلبل، قُمری
جوزبُن: درخت گردو
بیدبُن: درخت بید
حافظ شیرازی:
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی
در این بیت حافظ «مقامات» ایهام دارد هم به معنای مقامه به معنای سخن آهنگین و هم به معنای مقامهای معنوی در سیر و سلوک
اوحدی مراغهای:
غنچه خزید در قبا، گل بدرید پیرهن
غلغل مرغ زندخوان، رفت به گوش زندگان
سلام جناب فیض الهی عزیز
خوشحالم که پس از مدتها شما را زیارت میکنیم
از بابت اطالاعات چون همیشه ذیقیمت شما بسیار بسیار سپاسگزارم
سلام به همه دوستان و سروران و اساتیدم در سایت میانالی
سپاسگزار مهر و مهربانی همه ی شما سرورانم هستم . سپاس و سپاس
و لازم به ذکر این موضوع هستم که با توجه به اینکه بنده کلیه عکسها و فایلهای فلش و mp3 خود را مدتیست که در سایت پرشین گیگ اپلود میکنم و با توجه به مشکلات روزهای اخیر اینترنت در ایران ، ظاهرا سایت پرشین گیک بسیار کند شده و سرعت لود فایلهای آن پاسخگوی صفحات نیست . و البته که امیدوارم این موضوع موقتی بوده و به سرنوشت سایر فایلهای آپلود شده پیشین در سایتهای دیگر دچار نشود !!
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
سلام .
ممنونم از محبت شما و همه سروران و عزیزانم
لینک دانلود که هست در انتهای مطلب
سلام .
متن که اووووووه چقدر طولانی بود و ..... معلوم نیست خوانده باشید ...
اسپیکر هم که ندارید صداشو بشنوید
حال اینجا چی خوب بود ؟؟؟!!! لابد همت بنده را می فرمایید
اما در کل سپاسگزار مهربانیتان هستم
سرودههای اصلی زرتشت را در زبان اَوِستایی گاثه (Gatha) میگویند. این سرودهها آهنگین و به شعر هجایی بوده است (به وارون شعر عروضی عربی). واژه اوستایی «گاثه» پیرو قانون دگرگشت آواها در زبان پارسی میانه (پهلوی) به شکل «گاس» و «گاه» درآمده است جمع آن را «گاهان» میگویند (همانگونه که «میثره» به «مهر» و «سپیثره» به «سپهر» گشته است). ایرانیان زرتشتی همواره «گاثهها» را با آواز و به شیوهی آهنگین میخواندند و هنوز هم میخوانند.
واژه دیگری در زبان پارسی کهن بوده است به شکل گاثو (gathu) که به معنای «تخت پادشاهی» است. این واژه نیز در زبان پارسی میانه یا پهلوی به شکل «گاه» درآمده است. این معنای «گاه» در شاهنامه فراوان دیده میشود:
فرومایه ضحاک بیدادگر
بدین چاره بگرفت گاهِ پدر
ز دستور پاکیزهی راهبر
درخشان شود شاه را گاه و فر
به گیتی درون سال سی شاه بود
به خوبی چو خورشید بر گاه بود
این «گاه» به طور گستردهتر معنای پایه و مقام و منصب نیز یافته است. «گاهنامگ» کتابی بوده که درباره پایهوَران و مقامها و تختنشینان دوران ساسانی نوشته شده است.
معنای سومی که برای «گاه» داریم زمان و جای است که هم به صورت نام و هم به صورت پسوند به کار میرود. حافظ میگوید:
بندهی پیر خراباتم که لطفش دائم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
یکی از معناهای واژه «بیگاه» نیز شام یا غروب است. مولانا گوید:
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
بیگاه شد، بیگاه شد، خورشید اندر چاه شد
خیزید ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شد
با این توضیح درباره معناهای «گاه» اینک نوشتهی استاد بهار را میآورم:
«مقام» را باید ترجمه «گاثه» یا «گاس» یا «گاه» شمرد... چنین به نظر میرسد که این معنی از مزدیسنان در ایران باقی مانده باشد که روزی «گاه» یعنی «گاثه» را - که یک معنای آن نیز مقام میباشد - به عربی ترجمه کرده و آن را «مقام» نامیده باشند. چون «گاه»های مذکور با آهنگ موسیقی توأم بوده است و اشعار هجایی آن دارای همان موازنه و فواصل و قراین و قطع و سکوت بوده ... از این رو «مقام خواندن» که ترجمهی صحیح «گاه خواندن» است از قدیم میان ایرانیان معروف گردیده است. در ادبیات پارسی نیز بلبل را به لقب «زندخوان» یعنی خوانندهی «گاثه» و اوستا نامیدهاند که میرساند که خواندن اوستا و زند نوعی از موسیقی و مقامات بوده است. (سبکشناسی، جلد دوم، ص ۳۲۴)
از همین سخن وزندار و آهنگین است که سبک «مقامه»نویسی در ادبیات عربی و پارسی پدید آمده است که در آن نثر به شکل سجعدار و عبارتهای آهنگین و وزندار و همقافیه نوشته میشود. جالب آن که نخستین کسی که در زبان عربی مقامهنویس را پدید آورد نویسندهای ایرانی بود به نام «بدیعالزمان همدانی» (درگذشته ۳۸۹ ق. / ۳۸۶ خ. / ۱۰۰۷ م.). مشهورترین کتاب مقامه در ادبیات پارسی هم «مقامات حمیدی» است که آن را «قاضی حمیدالدین بلخی» در سال ۵۵۵ ق. / ۵۳۸ خ. / ۱۱۶۰ م. نوشته است.
استاد بهار اشاره میکند که ریشهشناسیهایی که برای مقامه و مقامات و ربط دادن آن به فعل «قام/یقام» در عربی انجام شده اشتباه است.
این هم چند نمونه شعر که آواز خواندن بلبل به زندخوانی و اوستاخوانی تشبیه شده است و حتا هزاردستان یا بلبل را «زندباف» یا «زندواف» هم میگفتند:
منوچهری دامغانی:
بلبل شیرین زبان بر جوزبُن راوی شوَد
زندباف زندخوان بر بیدبُن شاعر شوَد
زندباف: بلبل، قُمری
جوزبُن: درخت گردو
بیدبُن: درخت بید
حافظ شیرازی:
بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی
میخواند دوش درس مقامات معنوی
در این بیت حافظ «مقامات» ایهام دارد هم به معنای مقامه به معنای سخن آهنگین و هم به معنای مقامهای معنوی در سیر و سلوک
اوحدی مراغهای:
غنچه خزید در قبا، گل بدرید پیرهن
غلغل مرغ زندخوان، رفت به گوش زندگان
فرهاد فیض اللهی: من در موسیقی هیچگونه اطلاعاتی را ندارم اما از نظر واژهشناسی همواره برایم پرسش برانگیز بود که واژه «مقام» از کجا آمده است و چرا به موسیقی ایرانی «موسیقی مقامی» گفته میشود. تا این که در یکی از نوشتههای شادروان ملکالشعرای بهار توضیح را یافتم. سرودههای اصلی زرتشت را در زبان اَوِستایی گاثه (Gatha) میگویند. این سرودهها آهنگین و به شعر هجایی بوده است (به وارون شعر عروضی عربی). واژه اوستایی «گاثه» پیرو قانون دگرگشت آواها در زبان پارسی میانه (پهلوی) به شکل «گاس» و «گاه» درآمده است جمع آن را «گاهان» میگویند (همانگونه که «میثره» به «مهر» و «سپیثره» به «سپهر» گشته است). ایرانیان زرتشتی همواره «گاثهها» را با آواز و به شیوهی آهنگین میخواندند و هنوز هم میخوانند. واژه دیگری در زبان پارسی کهن بوده است به شکل گاثو (gathu) که به معنای «تخت پادشاهی» است. این واژه نیز در زبان پارسی میانه یا پهلوی به شکل «گاه» درآمده است. این معنای «گاه» در شاهنامه فراوان دیده میشود: فرومایه ضحاک بیدادگر بدین چاره بگرفت گاهِ پدر ز دستور پاکیزهی راهبر درخشان شود شاه را گاه و فر به گیتی درون سال سی شاه بود به خوبی چو خورشید بر گاه بود این «گاه» به طور گستردهتر معنای پایه و مقام و منصب نیز یافته است. «گاهنامگ» کتابی بوده که درباره پایهوَران و مقامها و تختنشینان دوران ساسانی نوشته شده است. معنای سومی که برای «گاه» داریم زمان و جای است که هم به صورت نام و هم به صورت پسوند به کار میرود. حافظ میگوید: بندهی پیر خراباتم که لطفش دائم است ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست یکی از معناهای واژه «بیگاه» نیز شام یا غروب است. مولانا گوید: در غم ما روزها بیگاه شد روزها با سوزها همراه شد بیگاه شد، بیگاه شد، خورشید اندر چاه شد خیزید ای خوش طالعان وقت طلوع ماه شد با این توضیح درباره معناهای «گاه» اینک نوشتهی استاد بهار را میآورم: «مقام» را باید ترجمه «گاثه» یا «گاس» یا «گاه» شمرد... چنین به نظر میرسد که این معنی از مزدیسنان در ایران باقی مانده باشد که روزی «گاه» یعنی «گاثه» را - که یک معنای آن نیز مقام میباشد - به عربی ترجمه کرده و آن را «مقام» نامیده باشند. چون «گاه»های مذکور با آهنگ موسیقی توأم بوده است و اشعار هجایی آن دارای همان موازنه و فواصل و قراین و قطع و سکوت بوده ... از این رو «مقام خواندن» که ترجمهی صحیح «گاه خواندن» است از قدیم میان ایرانیان معروف گردیده است. در ادبیات پارسی نیز بلبل را به لقب «زندخوان» یعنی خوانندهی «گاثه» و اوستا نامیدهاند که میرساند که خواندن اوستا و زند نوعی از موسیقی و مقامات بوده است. (سبکشناسی، جلد دوم، ص ۳۲۴) از همین سخن وزندار و آهنگین است که سبک «مقامه»نویسی در ادبیات عربی و پارسی پدید آمده است که در آن نثر به شکل سجعدار و عبارتهای آهنگین و وزندار و همقافیه نوشته میشود. جالب آن که نخستین کسی که در زبان عربی مقامهنویس را پدید آورد نویسندهای ایرانی بود به نام «بدیعالزمان همدانی» (درگذشته ۳۸۹ ق. / ۳۸۶ خ. / ۱۰۰۷ م.). مشهورترین کتاب مقامه در ادبیات پارسی هم «مقامات حمیدی» است که آن را «قاضی حمیدالدین بلخی» در سال ۵۵۵ ق. / ۵۳۸ خ. / ۱۱۶۰ م. نوشته است. استاد بهار اشاره میکند که ریشهشناسیهایی که برای مقامه و مقامات و ربط دادن آن به فعل «قام/یقام» در عربی انجام شده اشتباه است. این هم چند نمونه شعر که آواز خواندن بلبل به زندخوانی و اوستاخوانی تشبیه شده است و حتا هزاردستان یا بلبل را «زندباف» یا «زندواف» هم میگفتند: منوچهری دامغانی: بلبل شیرین زبان بر جوزبُن راوی شوَد زندباف زندخوان بر بیدبُن شاعر شوَد زندباف: بلبل، قُمری جوزبُن: درخت گردو بیدبُن: درخت بید حافظ شیرازی: بلبل ز شاخ سرو به گلبانگ پهلوی میخواند دوش درس مقامات معنوی در این بیت حافظ «مقامات» ایهام دارد هم به معنای مقامه به معنای سخن آهنگین و هم به معنای مقامهای معنوی در سیر و سلوک اوحدی مراغهای: غنچه خزید در قبا، گل بدرید پیرهن غلغل مرغ زندخوان، رفت به گوش زندگان
سلام جناب فیض الهی عزیز
خوشحالم که پس از مدتها شما را زیارت میکنیم
از بابت اطالاعات چون همیشه ذیقیمت شما بسیار بسیار سپاسگزارم
سلام به همه دوستان و سروران و اساتیدم در سایت میانالی
سپاسگزار مهر و مهربانی همه ی شما سرورانم هستم . سپاس و سپاس
و لازم به ذکر این موضوع هستم که با توجه به اینکه بنده کلیه عکسها و فایلهای فلش و mp3 خود را مدتیست که در سایت پرشین گیگ اپلود میکنم و با توجه به مشکلات روزهای اخیر اینترنت در ایران ، ظاهرا سایت پرشین گیک بسیار کند شده و سرعت لود فایلهای آن پاسخگوی صفحات نیست . و البته که امیدوارم این موضوع موقتی بوده و به سرنوشت سایر فایلهای آپلود شده پیشین در سایتهای دیگر دچار نشود !!