ر ستنیها کم نیست،
من و تو کم بودیم؛
خشک و پژمرده و تا روی زمین خم بودیم.
گفتنیها کم نیست،
من و تو کم گفتیم؛
مثل هذیان دم مرگ
از آغاز
چنین درهم و برهم گفتیم.
دیدنیها کم نیست،
من و تو کم دیدیم؛
بی سبب از پاییز
جای میلاد اقاقیها را پرسیدیم.
این شعر بینهایت زیبا را که با صدای فرهاد شنیده ایم ...
شهیار قنبری سروده است .
شهیار قنبری بیش از هر چیز شاعر و ترانه سرایی بزرگ است . او شهرتش
را مدیون ترانه هایی بسیار زیبایی است که برای گوگوش و داریوش و فرهاد
و دیگران ساخته است . اشعاری که میسراید بسیار دلنشین هستند و صد البته
عمیق و قابل تامل. و صدایی آرام که چونان جویباری در گوشت زمزمه میکند .
در شعر خوانی و یا نغمه سرایی .
بسیار دوست دارم صدایش را . و بسیار دوست میدارم ترانه هایش را .
همان اندازه که دکلمه های فوق العاده اش را دوست میدارم .
یکی از بهترین وشاید مهمترین ترانه هایی که او سرود واسفدیارمنفردزاده
موسیقی آن را نوشت ترانه ای به نام جمعه . که فرهاد خواند.
شهیار قنبری به سال۱۳۲۹ - روز ششم مرداد تابستانی در خانوادهای اهل هنر
به دنیا آمد. کار ادبی را از نوجوانی آغاز کرد و در آن زمان برای نشریه اطلاعات
کودکان داستان کوتاه مینوشت، گاه نیز اشعاری میسرود. سپس برای ادامه تحصیل
در رشته ادبیات به کمبریج رفت, و در میانه ی دهه ی ۶۰ میلادی..در اوج تب و تاب
این دهه- دهه ی شگفت انگیز در تمامی زمینه ها, به ویژه صحنه و زمینه ی هنر که
آتشفشان, شعر و رنگ و شعور و نور.. و آزادی! و نسل جوان تمامی صحنه ها را
اشغال کرده بود, به ایران بازگشت. شهیار پس از بازگشت به ایران سرودن ترانه را
آغاز کرد...!( بر خلاف پدر که میخواست پسرش آرشیتکت شود و نه آرتیست.. و
این حرف را داشت که : هنرمندان در جامعه ی ایران سرنوشت درخشانی ندارند...
که فضای هنر نیست این جامعه..!) شهیار جوان اما به عشقش پرداخت.! و نخستین
ترانه یی که نوشت "دیگه اشکم واسه من ناز میکنه " بود! ولی نخستین ترانه ،
"ستاره آی ستاره " با صدای گوگوش بود که از رادیو پخش میشود...و پس از چند
ترانه ی دیگر "دیگه اشکم واسه من ناز میکنه "با موسقیی از اسفندیار منفرد زاده
و صدای گوگوش جوان پخش میشود بر رادیو..! شهیار قنبری با ترانه قصه دو ماهی
با آهنگسازی بابک افشار به دلیل نوآوری در واژه و مضمون، سرآغاز ترانه نوین
فارسی و ترانه مدرن ایران است و او را ترانه سرای نوین ایران زمین می نامند. این
نکته را شاعرانی نظیر اردلان سرفراز تأیید کردهاند.
شهیار قنبری :
قصه ی دو ماهی میلاد من است. بند ناف ترانه من این چنین بریده میشود..!
همکاری شهیار و واروژان در حقیقت شروع دوران دیگری از زندگی هنری وی
است. نخستین ترانه این دو با عنوان بوی خوب گندم با اجرای داریوش خواننده معترض
ایرانی باعث شد تا خواننده، آهنگساز و شاعر هر سه به زندان بیافتند.!
شهیار قنبری :
راستی ما چرا آنجا بودیم؟ما که فقط ترانه می نوشتیم و تو( واروژان ) را داشتیم و
دریای صداهای خوش رنگ را..!
و شاعر میگوید از رفیق دلتنگی ها و تشنگی ها:
امروز که بی تو, بر ما هزار سال گذشته است, حتی نمی توانم از سنگینی این غیبت
بزرگ بنویسم. واژه ها, نیروی موسیقی را کم دارند. واژه های من تو را کم دارند!
واروژانِ من..! مرد سازها و آوازها..!
و شاعر به قله هایی بلند تر میرسد با ..... اگه بمونی- قصه ی بره و گرگ- حرف
- نفس - هجرت - جمعه – مرد تنها - هفته خاکستری - کودکانه - آوار - نجواها -
بوی خوب گندم - نفرین نامه - همیشه غایب - سقوط – نماز - نون و پنیر و سبزی -
امان از ...و چندصد ترانه ی ناب دیگر..!
بیش از هفده سال است که یک برنامه ی رادیویی دارم به نام "قدغن ها " یکشنبه ها
ساعت ۰۹:۰۰ به وقت آمریکا ......! که سفری ست تا بلندای زیبایی آفرینان ایران و
جهان..! بیش از همه ترانه نوشته ام . نمایش های رادیویی و تلویزیونی ساخته ام.!
( برنامه های تلویزیونی: دوستت دارم ها - دلخواسته ها "- ) کاری به نام
"غزلنمایش-سفرنامه " را به سال ۱۹۹۳ به روی صحنه برده ام! .....
و هنوز و همچنان :
شعر خوردن, شعر نوشیدن, شعر بوییدن, شعر گریستن, شعر خندیدن, شعر خوابیدن,
شعر ریسیدن و شعر نفس کشیدن, تنها کسب و کار من است.
طی سالهای بعد شهیار با خوانندگان مشهوری نظیر داریوش ، فرهاد مهراد ، ستار ،
و ابی همکاری کرد.
برای انتخاب شهیار قنبری تا ترانه ای از وی در اینجا داشته باشیم ...کاری سخت
است انتخاب . دنبال ترانه ای بودم که هم دکلمه اش را داشته باشم .. هم ترانه اش
را و هم اینکه همان تاثیری را بر شنونده بگذارد که من خود احساسش میکنم .
و من انتخاب کردم . مرا نترسان ! ترانه ای عالی و فوق العاده زیبا .
مرا نترسان
کلام: شهیار قنبری
ترانهخوان: شهیار قنبری
آهنگ: اسفندیار منفردزاده
مرا نترسان دوست
مرا نترسان یار
مرا نترسان خوب
من از سرودن شعری بلند نمیترسم.
ـ بلند؟
یعنی کمند.
برای تو باید
دوباره شعری گفت.
مرا نترسان دوست
مرا نترسان یار
مرا نترسان خوب
که من نمیترسم.
من از سرودن منظومههای آتشرنگ
در برودت این شبگیر هراس ندارم
که رنگ گونهی تو:
ـ اتفاق رویش لاله است
بر تن این دشت.
با من بگو
که میشود آیا
از درگاه عشق
بیشعر تازهیی برگشت؟
دوباره مرکب
دوباره قلمدان،
دوباره رخت شاعریام را
بیار
ـ ای بیدار!
برای تو باید دوباره شعری گفت.
مرا نترسان یار،
که من نمیترسم .
دانلود : http://www.4shared.com/mp3/1GPhcTQ-/sh-ghanbari-mara-natarsan.html
منبع زندگینامه : ویکیپدیا