با حلقه های آبی ِخنده ی تو
عشق می تواند شعله هایی باشد در زیر ِخاکستر
عشق می تواند خود ِرویا باشد
امشب دلم یک رویا می خواهد
گیسوان تو را می بینم
که رشته های افکار ِمن اند
و دست های تو که مرا
از آغوشی مرگبار بیرون می کشند
بی آنکه بگویم می دانم
امشب دلم یک رویا می خواهد
امشب دلم یک رویا می خواهد
مثل تمامی چشم های بسته که به فلجی خاموش دچارند
پیش از گفتن ِیک شعر
پیش از بستن چشم های ام
و در تمامی لحظه های بعد از رفتن تو
همیشه دلم یک رویا می خواهد
عشق می تواند شعله هایی باشد در زیر ِخاکستر
عشق می تواند خود ِرویا باشد
امشب دلم یک رویا می خواهد
گیسوان تو را می بینم
که رشته های افکار ِمن اند
و دست های تو که مرا
از آغوشی مرگبار بیرون می کشند
بی آنکه بگویم می دانم
امشب دلم یک رویا می خواهد
امشب دلم یک رویا می خواهد
مثل تمامی چشم های بسته که به فلجی خاموش دچارند
پیش از گفتن ِیک شعر
پیش از بستن چشم های ام
و در تمامی لحظه های بعد از رفتن تو
همیشه دلم یک رویا می خواهد