یه روزایی خیلی دلت می گیره برای خیلی چیزا..
برای خاطره ها…
برای روزای رفته…
برای عمری که رفته…
برای عروسک بچگی هات…
برای مدرسه…
برای بازی های کودکانه…
برای تک تک روزا که دارن جوونیت رو با خودشون می برن و امان ایستادنم نمیدن…
انقدر دلت می گیره که میخوای بری یه جای دور،دور،دور…
یه جا که راحت بتونی اشک بریزی …
یه جاییکه بغض تو گلوت رو فریاد بزنی….
یه جاییکه به خودش نزدیک تر بشی و بهش بگی خسته شدی…
خسته از همه چی از همه دنیا…
بگی خسته شدم ولی لااقل هوامو داشته باش
تا کم نیارم…
تو که نزدیکی بهم حتی از رگ گردنم نزدیک تر بازم هوامو داشته باش …
بازم دستامو بگیر…
میدونم فقط خودتی که بهم آرامش میدی …