لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
میدانم ای مسافر، هم خستهای و مانده
امّا بگو چه چیزی، اینجا تو را کشانده؟
دیدم کنار ابری، زانو زدی چنان کوهاز رازهای خورشید، در گوشِ تو چه خوانده؟
گفتا زِ شوقِ عشقش زنجیرها دریدمدیوانهای ندیدی از شهرِ عقل رانده؟!
پُرخندهای و مستی ، از بندِ غم گُسستیبا ما بگو چه شَهدی، جانِ تو را چشانده؟
گُفتا که چشمِ بَد دور، بوسیدن لبِ صبحاین شَهد و این حَلاوت، در جانِ من نشانده
دیوانه بودی امّا دیوانه تر شدی بازآیا نسیم از او پیغامِ نو رسانده؟
گُفتا شنیدی ای دل بوی خوشش خبر دادتا شهر گیسوانش راهی دگر نمانده!...
دکترامیر حسین سام
سه تار: امیرحسین سام
آواز : علی بیات (ماهور)