لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم
برگهای آرزوهایم ، یکایک زرد می شد
آفتابِ دیدگانم سرد می شد
آسمان سینه ام پُر درد می شد
ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
وه ... چه زیبا بود، اگر پاییز بودم
وحشی و پُر شور ورنگ آمیز بودم
شاعری در چشم من می خواند ... شعری آسمانی
در کنارم قلبِ عاشق شعله می زد
در شرارِ آتش دردی نهانی
نغمۀ من ...
همچو آواری نسیم پَر شکسته
عطر غم می ریخت بر دلهای خسته
پیش رویم :
چهرۀ تلخ زمستان جوانی
پشت سر :
آشوبِ تابستان عشقی ناگهانی
سینه ام :
منزلگه اندوه و درد وبد گمانی
کاش چون پاییز بودم
شاعر : فروغ فرخزاد
دکلمه : رضا پیربادیان