لطفا جاوا اسکریپت را فعال نمایید
امشب دوباره آمده ام ، بازهم سلام من را ببخش مرد غزل هـــــای ناتمام من را ببخش بابت احساس خسته ام من را ببخش بابت این فکرهــــای خام این حرف ها درون دلم درد می کشید این حرف هــــا وجــــود مــرا داد التیام گفتی کلافه می شوی از این حضورمحض! گفتی عذاب می کشی از دست من مدام گفتی نگاه هــــرزه ی من با تو جـورنیست گفتی که پاک هستی و این فعل ها حرام! گفتی و باز گفتی و هی اشک پشت اشک مابین پلک هــــــای تــَـــرم، کــــرد ازدحــام می خواستــــم فقط بنویسم چرا؟چرا؟ می خواستم بگیرم از آن شعر، انتقام اما دلم شکسته تر از این بهانه هاست خو کرده ام به عادت دنیــــــای بی مرام من با زبان تلخ تو بیگانه نیستــم من با هزار درد غم انگیز، آشنام! شاید غزل هوای دلــــم را عوض کند شاید رها شوم کمی از این ملودرام این بیت ها همیشه مرا فاش می کنند این بیت ها روایت تلخی ست هر کدام... سراینده : زهرا شعبانی
http://www.shereno.com/6800/6238/114455.html دکلمه : رضا پیربادیان