بمناسبت رحلت رسول اکرم پیامبر گرامی که درود خدا بر او باد چند نکته را یاد اوری می کنم , وقتی در زمان حیات ایشان از طرف خداوند توسط جبرئیل بر او ایه ای نازل می شد به دلیل پر محتوا بودن بعضی از ایه ها و ادراک معنای خاص انها ان حضرت روز ها و حتی هفته ها در بستر بیماری افتاده و دچار تب و لرز شدیدی می شدند , که با جرات می توانم اعتراف کنم انسان امروزی بعد از گذشت 1400 سال هنوز هم از درک و مفهوم واقعی بعضی از ان ایات عاجز می باشد....
من به بزرگی و عظمت خداوند زمانی پی بردم که شنیدم , خداوند به حدی و اندازه ای که بنده گان خودرا دوست دارد حدودا یک هزارم ان مقدار را لحظه ای که مرد و زن پدر و مادر می شوند در قلب ان ها به صورت انتصابی انتقال می دهد تا پدر و مادر ها فرزندان خود را دوست داشته باشند , در واقع دوست داشتن پدر و مادر ها و علاقه انها به فرزندان خود در اثر گذشت زمان و کسب تجارب به وجود نمی اید , بلکه به صورت ارثی و یا انتصابی از سوی خداوند در قلب های مادران و پدران نصب و نهادینه می شود ......پس می توان نتیجه گرفت بعضی از محبت ها و علاقه ها , اکتسابی بوده [ بر اثر مرور زمان و کسب تجربه ] به وجود می اید و بعضی ها نیز انتصابی که این انتصاب شامل حال تمام حیوانات نیز از طرف خداوند می شود.........
در گذشته در نهالستان هم سگ نگه می داشتم و هم مرغ .
روزی که مرغم به کرچ افتاده بود و در گوشه لانه اش روی تخم ها خوابانده بودم , بعد از مدت معینی حدودا 10 تا تخم مرغ تبدیل به جوجه شده و در واقع مرغ مادر و جوجه دار شد حدودا بعداز یک هفته اینها را از مرغ دونی بیرون اوردم , سگ باغ که از وجود و بدنیا امدن جوجه ها اطلاعی نداشت , از قضا و تصادفا بدون اینکه جوجه هارا ببیند یهویی با مرغ مادر روبرو شد , باور کنید این مرغ مادر چنان عکس العمل دفاعی از خود نشان داد که حداقل به ارتفاع نیم متر الی 70 سانت به دفعات مکرر به سرو کله سگ پریده و سعی می کرد با این کارش سگ را از نزدیکی جوجه هایش دور کند , با این عمل مرغه سگ چنان بهت زده و گیج شده بود که وقتی متوجه جوجه ها شد تازه به خود امده و مسیر خود را از جوجه ها دور کرد..... خلاصه این از مرغ مادر .
مادر گاو , یه روزی بایکی از دوستان دکتر دامپزشک در مکانی مهمان بودیم که یه نفر به دکتره زنگ زده و گفت گاوم وقت زاییدنشه که نمی تونه گوسالشو بدنیا بیاره و هر ان امکان داره بمیره و هر دوشون از بین برن لذا خواهش می کنم هر جا که هستی خودتو برسون ما هم سریع خودمونو به اون محل رسوندیم دکتره بعد از معاینه و تشخیص گفت فقط می تونم گوساله را نجات بدهم ان هم به صورت سزارین که باید شکم گاو را پاره کرده و گوساله را بیرون بکشم به غیر از این راه چاره دیگری نیست .....
دوستان لطفا با دقت بخوانید بعد از بریدن شکم گاو گوساله را که بیرون کشیدیم همه جا غرق خون شده و به قول معروف گاو بخت برگشته در حالی که در خون خود طپیده و جان میداد و در حال مردن بود زخم و درد و جان شیرین خود را از یاد برده , فقط به فکر لیسیدن [مایع امنیوتیک ] بود که فرزندش را تمیز کند [ لازم به ذکر است در رحم تمام پستانداران حامله مایعی بنام امنیوتیک تشکیل می شود که این مایع دور جنین را احاطه کرده و جنین را در داخل رحم محافظت می کند ] این مایع را ما انسان ها بعد از تولد و زایمان می شوریم ولی حیوانات با لیس زدن و زبانشان تمیز می کنند .
این دو داستان مرغ و گاو مادر دلیلی برای اثبات نصب کردن محبت ها در قلب مادران از سوی خداوند برای دوست داشتن فرزندان ................
انها [ ابوبکر , عمر , عثمان ] در نبود علی بهترین ها بودند
دکتر شریعتی
مسلمان شدن خلیفه دوم سنی ها [ عمر ] ایشان مردی قد بلند قوی هیکل و چهار شانه و شمشیر زن ماهری بودند زمانی که همه عرب ها مسلمان نشده بودند و حضرت محمد به تازگی از طرف خداوند به پیغمبری انتخاب شده بود و ان حضرت ایه هایی که از اسمان نزول می شد به اطلاع مردم می رساند , کم کم و به تدریج مردمانی اندک و انگشت شمار دور ان حضرت را گرفته و به او ایمان اورده و به گفته های ایشان عمل می کردند , که از جمله یکی از این ایمان اورندگان خواهر عمر بود
روزی عمر درحالی که باده خورده و مست شده بود وارد خانه شده و خواهرش را در حال نماز خواندن دید لذا با خشم و عصبانیت تمام خطاب به خواهرش گفت , تو دیگه چرا محمد را قبول کرده و گول حرف هایش را می خوری و در عین حال شمشیرش را کشیده و می خواست گردن خواهرش را بزند , در این لحضه خواهرش از او امان خواسته و گفت برادر جان امروز محمد ایه ای را که از طرف خداوند نازل شده بود برای مردمان خواند و من از شنیدن ان پی به وجود خداوند یکتا برده و در نتیجه به محمد و دین او ایمان اوردم , همین ایه را برایت می خوانم بعد از شنیدن ان اگر بر تو اثر نکرد و تو هم مثل من ایمان نیاوردی گردن من را بزن , عمر بعد از شنیدن ایه از زبان خواهرش شمشیر را کنار گذاشته و از ان لحظه, به محمد و دین اسلام ایمان اور ده و تا زمانی که حضرت محمد زنده بودند جزو بهترین یاران و شمشیر زنان ان حضرت بزرگوار قرار گرفتند.....
ما که اسممان را مسلمان گذاشته ایم ودر واقع مسلمان ضعیف و نا اگاه هستیم گاها اشخاصی از بین ما پیدا می شود که بدون شناخت و مطالعه از عرب ها , پیامبر بزرگ وار و نوادگان انحضرت را قاطی عرب ها کرده و متاسفانه ناخوداگاهانه بر وجود و گفته های انان ایراد می گیرند برای مثال در وصف عظمت و مهربان بودن و بزرگواری مادر این اصطلاح و جمله را به کار می برند [ که چرا بعضی ها حقوق زن را نصف مرد دانسته اند و درواقع به قانون اوردن پیامبر بزرگ ایراد می گیرند ]
ایا این اشخاص می دانند این قانون از طرف خداوند بوده و می باشد و به این نکته توجه کرده اند که وقتی در تقسیم ارث پدر زنی نصف برادرش سهم میبرد در واقع شوهرش دو برابر ان ارث را به خانه می اورد و بر عکس ان .....