بسمه تعالی
حال برای این که معنای دقیق تری از نیاز خود را وجدان کنیم، خوب است به طور خاص نظری به کمالاتِ خود نماییم تا روشن شود که آنچه ما برای خود کمال میدانیم – و واقعاً هم کمال است – بهترین نشانه ی نیازِ ماست. ابتدا توجّه داشته باشیم که صفات ما در یک نگاه کلی به صفات نقص و صفات کمال تقسیم میشوند. نادانی و ناتوانی از صفات نقص ما هستند ولی علم و قدرت جزو صفات کمال به شمار میآیند. هر دو این صفات، نشانه ی نقص و نیاز ما هستند و این مطلب هر چند که در مورد صفات نقص ملموس تر به نظر میرسد، امّا واقعیت این است که ما در صفات کمالیّه ی خود هم نیازمندیم. بلکه از جهتی میتوان گفت: کمالاتِ ما – که خود رافع نیازهای ما هستند – فقر و احتیاجِ ذاتیِ ما را بهتر از نقایصِ ما روشن میکنند و ما هر چه کاملتر باشیم، نیازمندی خود را بهتر میفهمیم. (آنان که غنی ترند، محتاج ترند)
برای تنبّه عقلانی به این موضوع لطیف باید ابتدا یک معرّفی وجدانی از «ذات» و «ماهیّت» خود داشته باشیم تا بفهمیم چگونه کمالاتِ ما نیاز ذاتی ما را بهتر نشان میدهند.
مقصود ما از تعبیر «ذات» و «ماهیّت» دقیقاً همان چیزی است که با لفظ «من» مورد اشاره ی وجدانی خود قرار میدهیم. میخواهیم ببینیم حقیقتِ «من» چیست و کمالات «من» با «من» چه رابطه ای دارند. برای شناخت حقیقت «من» باید ببینم اوصاف ذاتی «من» کدام است و «من» با نظر به ذات خود چه ویژگیهایی دارم. آیا کمالاتی که «من» دارم، جزو اوصافِ ذاتیِ من به شمار میآیند؟ مثلاً وقتی قدرت انجام کارهایی را پیدا میکنم، آیا این قدرتها جزء ذاتِ «من» میشوند؟ یا زمانی که به چیزهایی علم پیدا میکنم، آیا این علوم، ذاتیِ «من» میگردند؟ و همین سؤال درباره ی کمالات دیگر «من» هم مطرح است.
منبع:کتاب توحید - دفتر اول: اثبات صانع - صفحه۲۹