فراموش کردم
رتبه کلی: 1286


درباره من
من ندارم زن و از بی زنیم دلشادم
از زن و غر زدن روز و شبش آزادم
نه کسی منتظرم هست که شب برگردم
نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم
زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب
نرود از سر ذلت به هوا فریادم
هر زنی عشق طلا دارد و بس شکی نیست
نکته ای بود که فرمود به من استادم
شرح زن نیست کمی بلکه کتابی است قطور
چه کنم چیز دگر نیست از آن در یادم
هر کسی حرف مرا خبط و خطا می خواند
محض اثبات نظرهای خودم آمادم(!)
زن نگیر - از من اگر می شنوی- عاقل باش!
مثل من باش که خوشبخت ترین افرادم
مادرم خواست که زن گیرم و آدم گردم
نگرفتم زن و هرگز نشدم من آدم!
هیچ کس نیست که شیرین شود از بهر دلم
نه برای دل هر دختر و زن فرهادم
الغرض زن که گرفتی نزنی داد که: من
از چه رو در ته این چاه به رو افتادم؟

نامور (namvar )    

گاهی...

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۲/۰۲ ساعت 14:54 بازدید کل: 213 بازدید امروز: 153
 


گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
 
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
 
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
 
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری ...
 
انگیزه ای برای فردا نداری و حال همکه...
 
 گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و ...
 
گوشه ای گوشه ترین گوشه ای که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی... 
 
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
 

گاهی دلگیری...
 
شاید از خودت...
 
شاید...
 
 
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۲/۰۲ - ۱۴:۵۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)