الهی ! از خود ناامیدم، از رحمت خود امیدوارم کن
الهی ! به جرم خویش درمانده ام، لطف خویش را در کارم کن
الهی ! دردم را دوا تو دانی، به دیگری مگذارم
الهی ! اگر چه گناهکارم، جز تو کسی ندارم، به دیگری مسپارم
الهی ...
عادت کرده احسان خود را از درگاهت نران وخو گرفته رحمت های خود را ناامید نگردان
الهی ! اگر بد کرده ام امید بخشش از کریمی چون تو دارم و اگر خطا کرده ام چشم رحمت از چون تو خطاپوشی دارم
الهی ! دلم را از نور عرفان خود ده
الهی ! سوز محبت در سینه ام نه
الهی ! دیده ای ده که جز ربوبیت تو نبیند
الهی ! دلی ده که عبادت تو گزیند
الهی ! سینه ام را مشرق انوار خود ساز و دلم را به اسرار محبت اهل بیت بپرداز
از آن باده که شورانگیز عاشقانه است قطره ای به کامم رسان و
از آن رحمت که امیدگاه عاصیانه است بر سرم فشان
آتشی معصیت سوز در سینه ام نه و آنچه لطف و احسانت سزد آنم ده
الهی ! رهور خود را به راه دوستان خود برسان و مکر دشمنانت را از دوستان خود دورگردان
ای پناه درماندگان ،از درگاهت مران
ای امید امیدواران ، از روی احسان خود مگردان
ای مونس غریبان، غربت زدگان وحشت آباد غرب را تنها مگذار
ای نوربخش زمین و آسمان، خفتگان غربت آباد لحد را در ظلمت مدار
الهی ! دستگیری درماندگان را پسندیده ای
در روز جزا درماندگان را دست گیر و بر خطاهای اسیران هوای نفس اماره سخت مگیر
الهی ! رحیمی،رحم فرما
کریمی،کرم بنما
نامه گناه مجرمان را در دریای عفوت محو گردان
خدایا
خداوندا
عزیزا
مهربانا
...